! what if there was no lie

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

انتخاب

درگیر رویای توام منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهام گذاشت تو منو انتخاب کن

دلت از آرزوی من انگار بی خبر نبود

حتی تو تصمیمای من چشمات بی اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم تا با چشام خواهش کنم

درارو بستم روت تا احساس آرامش کنم

باور نمی کنم ولی انگار غرور من شکست

اگه دلت میخواد بری اصرار من بی فایدست

هر کاری می کنه دلم تا بغضمو پنهون کنه

چی میتونه فکر تو رو از سر من بیرون کنه

یا داغ رو دلم بزار یا که از عشقت کم نکن

تمام تو سهم منه به کم قانعم نکن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حـس خـوبـیــه

حس خوبیه ببینی یه نفر همه رو بخاطر تو پس زده

واسه ی رسوندن خودش به تو همه راهو نفس نفس زده

حس خوبیه ببینی یه نفر واسه انتخابه تو مصممه

دستتو بگیره و بهت بگه موندنش کنار تو مسلمه حس خوبیه

تو همین لحظه که دل گیرم ازهمیشه به تو وابسته ترم

اگه حس خوبه تو به من نبود فکر عاشقی نمیزد به سرم

به من انگیزه ی زندگی بده تا دوباره حس کنم کنارمی

به دروغم شده دستامو بگیر الکی بگو که بیقرارمی الکی

حس خوبیه ببینی یه نفر همه رو بخاطر تو پس زده

واسه ی رسوندن خودش به تو همه راهو نفس نفس زده

حس خوبیه ببینی یه نفر واسه انتخابه تو مصممه

دستتو بگیره و بهت بگه موندنش کنار تو مسلمه حس خوبیه

اون تو بدی که همیشه با نگاش لحظه های منو عاشقونه کرد

این منم که تو تموم لحظه ها واسه عاشقی تو رو بهونه کرد

هرگز اون نگاه مهربونت بی تفاوتی رو یاده من نداد

من پر از نیاز با تو بودنم مگه میشه قلبه من تو رو نخواد

متن آهنگ حس خوبیه شادمهر عقیلی

حس خوبیه ببینی یه نفر همه رو بخاطر تو پس زده

واسه ی رسوندن خودش به تو همه راهو نفس نفس زده

حس خوبیه ببینی یه نفر واسه انتخابه تو مصممه

دستتو بگیره و بهت بگه موندنش کنار تو مسلمه حس خوبیه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پرواز همای مستان

آن دم که مــرا می زده بر خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید

تا در سفر دوزخ از این باده بنوشم
بر خاک من از ساقه انگور بکارید

آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات
یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
هر قدر که در خاک ننوشیدم از این باده صافی
بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی

جز ساغر و پیمانه و ساقی نشناسم
بر پایه پیمانه و شادی است اساسم

گر همچو همای از عطش عشق بسوزم
از آتش دوزخ نهراسم نهراسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

50 رازی که مردان باید بدانند

 

50 رازی که مردان باید بدانند:
1. از تو می خواهم به حرف هایم گوش بدهی، حتی اگر برایت جذابیتی ندارد. لابد موضوع برای من اهمیت دارد، وگرنه آن را با تو در میان نمی گذاشتم.
2.
وقتی ناراحت هستم و به تو می گویم:«فقط به من گوش بده.» نیازی نیست برای بهبود اوضاع به من توصیه ای بکنی؛ فقط به حرف هایم گوش بده، مرا آغوش بگیر و بگو دوستم داری.
3.
تا زمانی که مشکلم را بیان نکرده ام حرفم را قطع نکن تا راه حل بدهی، من به راه حل نیاز ندارم. گاهی فقط نیاز دارم به من گوش کنی و همدلانه رفتار کنی.
4.
گاهی دوست دارم صدایت را بشنوم . از ین رو در طول روز به من تلفن کن تا بدانم به فکرم هستی. شاید برای تو مهم نباشد اما برای من اهمیت دارد.
5.
قبل از این که حرفی به من بزنی، خوب فکر کن. حرف هایت ممکن است احساساتم را جریحه دار کند و بر من اثر منفی بگذراد.
6.
احساسات و ناراحتی هایت را از من پنهان نکن و با من درباره ی حل مشکلاتت حرف بزن، با چنین کاری می توانم از مکنونات قلبی ات آگاه شوم.
7.
بر سرم فریاد نکش. اگر عصبانی هستی علتش را به من بگو؛ البته بدون داد و فریاد.
8.
هر چه بلندتر فریاد بکشی کمتر به حرف هایت توجه خواهم کرد، اما اگر می خواهی به خواسته ات برسی، باید با مهربانی با من صحبت کنی.
9.
در پی سرزنش و ایرادگیری از من نباش.
10.
لزومی ندارد همیشه با من موافق باشی، اما وقتی با من موافق نیستی، سعی کن موقعیتم را درک کنی و به احساسم احترام بگذاری.
11.
وقتی با تو حرف می زنم نیاز داردم به من نگاه کنی؛ خانه را ترک نکن.
12.
هرگز تا زمانی که با من خداحافظی نکرده ای، خانه را ترک نکن.
13.
یادت باشد که هیچ دوست ندارم صدایت را بلند کنی و متکبرانه اصرار کنی حق با تو است. این باعث می شود احساس کنم خطا کارم و تو به نظرهایم اهمیت نمی دهی.
14.
یکی از راه هایی که عشق و توجهم را به تو نشان می دهم این است که گاهی نگران تو و کارهایت می شوم. از نظر من، خوشحال بودن در حالی که تو ناراحتی، منصفانه نیست.
15.
من مانند موجم و زمانی که احساس می کنم مورد عشق و محبت هستم، اعتماد به نفسم به قله ی حرکتی موج صعود می کند. وقتی این موج فروکش می کند، احساس خلاء می کنم و نیاز دارم از عشق سرشار شوم.
16.
طرد و مورد قضاوت واقع شدن می تواند برای من بزرگ ترین فاجعه باشد، زیرا در اعماق وجودم احساس می کنم لیاقت دریافت توجه تو را ندارم.
17.
به یاد داشته باش که طبیعت ما زن ها این است که خواهان بهبود چیزها هستیم.
18.
زمانی که برایم گل می خری با یادداشت های عاشقانه می نویسی، موجب می شوی احساس خاص بودن کنم. این رفتار ها نشانه های ابراز عشقند و موجب می شوند احساس زنانگی و زیبایی کنم.
19.
وقتی سالروز تولد یا سالگرد ازدواج مان را فراموش می کنی، برایم دشوار است که باور کنم عاشقم هستی و به من توجه داری.
20.
هرگز تصور نکن که اگر در ابتدا مرا از عشق خود مطمئن کردی، از آن به بعد باید از عشق و احساسات تو مطمئن باشم و دیگر به بیان مجدد نیازی نیست.
21.
من از تو انتظار دارم مثل خودم هر چه را در دلت هست بیرون بریزی و درباره ی مشکلاتت با من حرف بزنی.
22.
به این نکته توجه داشته باش: قبل از این که نیازهای مادی ام برطرف شود، ابتدا باید نیازهای عاطفی ام برطرف شود.
23.
وقتی با من صحبت می کنی و به من عشق می ورزی، احساس امنیت و آرامش می کنم.
24.
نباید فقط زمانی که ارتباط جنسی می خواهی، به من نزدیک شوی و مرا لمس کنی. در طول روز به بهانه های مختلف مرا نوازش کن. بدین ترتیب خواهان تماسی عاشقانه تر خواهم بود.
25.
اغلب از آرایش و مدل موهایم تعریف کن و به من بگو زیبا شده ام.
26.
هر چند توانا، قوی و کاردان هستم و به دیگران نیازی ندارم، به من بگو کنارم هستی و خواسته هایم را بر طرف می کنی.
27.
من زنی دارای اعتماد به نفس هستم اما بدان که در درونم کودکی هست که به حمایت و عشق و مهربانی تو نیاز دارد.
28.
گاهی دستانم را بگیر نیازی نیست که دلیلش را بگویی
29.
با من طوری رفتارا کن که باور کنم دوستم داری.
30.
من عاشق شوهری هستم که همیشه با من مهربان است.
31.
وقتی دایم تلویزیون تماشا می کنی یا سرت تو روزنامه است، احساس طردشدگی می کنم و خیال می کنم همه ی مسئولیت خانه بردوش من افتاده.
32.
به من در کارهای مربوط به خانه، نگهداری بچه ها و انجام تکالیف آن ها کمک کن با چنین کاری احساس صمیمیت بیشتری می کنم.
33.
گاهی فقط به من اجازه بده تنها باشم.
34.
بابت کارهایی که انجام می دهم از من تشکر و قدردانی کن
35.
از دست پختم ایراد نگیر.
36.
وقتی دچار مشکل می شوی از من کمک بخواه و نگذار دشواری های جدید زندگی بر تو و خانواده مان اثر سوء بگذارد.
37.
به من کمک کن به اهدافم برسم. فقط چون می ترسی مرا از دست بدهی، مانع پیشرفتم نشو.
38.
من شوهری نمی خواهم که در پی احاطه و سلطه بر من باشد. من قدرت تفکر و استدلال می خواهم
39.
همیشه سعی کن نیازهای مهم مرا برطرف کنی ؛ مثل نیاز به صحبت و گفتگو.
40.
برایم گل بخر. لزومی ندارد روز یا مناسبت خاصی باشد.
41.
این اصل را فراموش نکن:«من باید همیشه اولویت اول زندگی ات باشم
42.
من مثل تو انسانم و حق اشتباه کردن دارم. بابت اشتباهاتم به من سرکوفت نزن.
43.
مرا در تصمیم گیری هایت دخالت بده. وقتی نظرم را می پرسی، احساس ارزندگی می کنم.
44.
با خانواده ام محترمانه رفتار کن.
45.
سعی کن هر وقت به وجودت نیاز داشتم، در دسترس باشی.
46.
در رابطه ی جنسی مان، به خواسته هایم احترام بگذار. مرا به کاری که دوست ندارم مجبور نکن.
47.
مرا همین طور که هستم بپذیر، دوست بدار و تحسین کن
48.
مرا با مادرت اشتباه نگیر، قرار نیست من نقش مادر را برای تو بازی کنم. چنین چیزی از من نخواه.
49.
هرگز به من نگو «من همینم که هستم» معنای این حرف این است که تو ظرفیت رشد و تغییر نداری.
50.
خواسته ها و روحیاتم را درک کن، درک کن، درک کن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرد

هیچ چیز به اندازه ضعیف بودن یک مرد، باعث دلزدگی زن نمی شود. در واقع مرد ضعیف خیلی زود جایگاهش را از دست می دهد و از زندگی یک زن حذف می شود

مرد واقعی، مرد مردهاست
مردی است که دوست نداشتن او بسیار سخت است. سرسخت و اکثر اوقات ساکت است اما می‌تواند هر لحظه زیر خنده زده و لطیفه‌ای تعریف کند.

مرد واقعی ارزش هر کلمه را می‌شناسد، فقط به این دلیل حرف نمی‌زند که صدای خود را بشنود
کلمات خود را به دقت انتخاب می‌کند. به قدرت آنها احترام می‌گذارد. چه در نوشتن و چه حرف زدن، فقط وقتی حرف نمی‌زند که دیگران حرف‌هایش را بشنوند، زمانی حرف می‌زند که چیز باارزشی برای گفتن داشته باشد.

مرد واقعی یک جنگنده است
می‌داند که بعضی چیزها تحت کنترل او نیستند اما برای کنترل چیزهایی که در اختیار اوست هر کاری می‌کند. اما نگران بقیه چیزهایی که کنترلی روی آنها ندارد نیست. نگران فردا نیست، برای ساختن امروز خود سخت در تلاش است.

مرد واقعی خوش‌استیل و خوش‌تیپ است
به ظاهر خود می‌بالد و مردم هم برای آن به او احترام می‌گذارند. او می‌داند چطور باید مثل یک مرد لباس بپوشد.

مرد واقعی می‌داند با خانم‌ها چطور باید رفتار کند
او به زن‌ها احترام می‌گذارد و در هر موقعیتی به همسر خود کمک می‌کند. به او کمک می‌کند به آرزوهایش برسد.

مرد واقعی برای خوشنود کردن همه آدم‌ها خود را به زحمت نمی‌اندازد چون می‌داند این کار غیرممکن است
هیچوقت نمی‌گذارد زنی زندگی او را اداره کند. او مرد خودش است. بااینکه زمینی که زنش روی آن راه رفته را می‌بوسد اما می‌داند چطور نباید اجازه دهد او از حد خود تجاوز کند. هیجوقت نمی‌تواند با یک زن حسود یا کنترل‌کننده در ارتباط باشد.

مرد واقعی مرد ارزش‌هاست
انیشتین می‌گوید «سعی نکنید مرد موفقیت‌ها باشید، سعی کنید مرد ارزش‌ها باشید.» انیشتین می‌دانست که اگر برای دیگران ارزشمند باشید، درواقع به موفقیت رسیده‌اید. مرد واقعی مرد ارزش و ارزش‌هاست. او با بودن کنار دیگران به بهبود زندگی آنها کمک می‌کند.

مرد واقعی به دیگران کمک می‌کند، او بخشنده و سخاوتمند است
او هدف خود را دارد اما می‌داند که زندگی فقط موفقیت نیست، بلکه حک شدن در ذهن دیگران است. می‌داند که این کار فقط از طریق کمک به دیگران برای رسیدن به آرزوهایشان امکان‌پذیر است.

مرد واقعی یک رهبر است، الگو است
او به مردم نمی‌گوید چطور زندگی کنند، اما طوری زندگی می‌کند که دیگران از او درس بگیرند.

مردان واقعی در طول تاریخ موقعیت‌هایی که دیگران به عنوان شکست به آن می‌نگریستند را فرصتی برای موفقیت می‌دیدند
مرد واقعی ممکن است شکست بخورد اما شکست برای او آخر راه نیست. او شکست را بخشی ضروری از تجربه می‌داند و می‌داند که شکست باعث می‌شود چیزهایی را امتحان کند که دیگران از آن دوری می‌کنند و باعث می‌شود وقتی دیگران از ادامه راه دست می‌کشند، او تلاشش را بیشتر کند.

مردان ضعیف

هیچ چیز به اندازه ضعیف بودن یک مرد، باعث دلزدگی زن نمی شود. در واقع مرد ضعیف خیلی زود جایگاهش را از دست می دهد و از زندگی یک زن حذف می شود. زن ها به دنبال مردی قوی و تکیه گاه می گردند که هیچ شباهتی به مردهای ترسو، مردد و بی تکلیف و ناتوان ندارد. مردی که نتواند از خودش مراقبت کند، مردی که نتواند از همسرش حمایت کند، مرد دهن بین، مرد بی مسئولیت، مرد بی اراده و مرد سریش، نمونه هایی از مردان ضعیف هستند.

بله! حتی مردان سریش و زیادی عاشق پیشه هم ضعیف جلوه می کنند. چرا؟ چون با کوچکترین شکست عشقی و کوچکترین کم محلی خودشان را می بازند و گریه زاری سر می دهند، تهدید می کنند خودشان را خواهند کشت یا وانمود می کنند بدون حمایت و مراقبت دیگران نمی توانند به زندگی شان ادامه دهند. این مردها، برای جلب توجه هر کاری می کنند حتی ممکن است تا مدت ها با ژست عاشق شکست خورده سر کار نروند، به تغذیه شان نرسند، مریض شوند و شما را متهم کنند که آنها را به این روز انداخته اید.  این مردها معمولا تصمیمی نمی گیرند و اگر هم بگیرند، مسئولیت آن را به عهده نمی گیرند و دیگران را مسئول عواقب آن می دانند.

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق

استاد شهریار در پی یک شکست عشقی ترم آخر پزشکی دانشگاه را رها میکند و ترک تحصیل مینماید.
یعنی حدود 6 ماه قبل از اخذ مدرک دکتری از دانشگاه به دلیل شکست عشقی انصراف میدهد.
او که به خواستگاری دختری از آشنایان میرود چون وضع مالی مناسبی نداشته و در ابتدا مشهور هم نبوده جواب رد میشنود.
استاد ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺗﺎ 47  ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ...
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺭﻓﺖ، به ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺑﻬﺮﻩ بوﺩ !!!
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ در ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪ ، ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ که واقعاً معرکه است :

ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ
ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡ

ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ
ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ

ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ
ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ

ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ
ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ

ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ

ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ

استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری میگردد و دکتر خانواده او را جواب میکند.دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او میروند و با اصرار آن خانم عشق قدیمی شهریار را راضی میکنند که به عیادت شهریار برود.عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول میکند که به عیادت شهریار در بیمارستان برود.
وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان میرود شهریار روی تخت بیمارستان خواب بوده است اما صدای قدمها و گام عشق قدیمی خود را میشناسد و از خواب بیدار میشود.وقتی عشق او در اتاق را باز میکند شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات فارسی هست را برای عشق قدیمیش میسراید:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر
زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند   

 

پوشانده‌اند “صبح” تو را “ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند   

 

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند   

 

ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند   

 

یک نقطه بیش فرق “رحیم” و “رجیم” نیست

از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند  

 

 

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند

                                                                                 همای مستان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

همای مستان

گویند که دوزخی بود عاشق ومست

گویند که دوزخی بود عاشق ومست

قولی است خلاف دل در آن نتوان بست

گر عاشق و میخواره به دوزخ باشد

فرداست ببینی که بهشت همچون کف دست

ای مفتی شهر از تو بیدارتریم

با این همه مستی ز تو هشیارتریم

تو خون کسان نوشی و ما خون رزان

انصاف بده کدام خونخوارتریم ؟

گویند کسان بهشت با حور خوش است

من میگویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار

کآواز دهل شنیدن از دور خوش است

این می چه حرامی است که عالم همه زان میجوشد ؟

یک دسته به نابودی نامش کوشند

آنان که بر عاشقان حرامش کردند

خود خلوت از آن پیاله ها مینوشند


آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت

معشوق و شراب و می پرستی را ساخت

بی شک قدحی شراب نوشید از آن

سرمست شد و جهان هستی را ساخت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰