! what if there was no lie

۴۱ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

اختلال شخصیتی ها چه نشانه هایی دارند؟

اختلال شخصیتی ها چه نشانه هایی دارند؟
زمانی که فردی عصبی و افسرده است یا مشکل های روانی دیگری دارد، علائم معمولا برای هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها یکنواخت باقی می ماند. با این حال افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است حملات عاطفی قوی را در عرض چند ساعت داشته باشند و بعد این حالت خاموش شود و دوباره بروز کند.

این اختلال روانی جدی است و به درمان نیاز دارد چون می تواند بر روابط، عملکرد شغلی و حتی زندگی شخصی فرد تاثیر بگذارد و آن را مختل کند، اما خیلی ها ممکن است درست ندانند که علائم و نشانه های این اختلال شخصیت کدام است. اگر این نشانه ها را نمی شناسید، شما را با آنها آشنا می کنیم.

روابط  عاطفی ناپایدار

یکی از علائم اصلی اختلال شخصیت مرزی این است که فرد روابط عاطفی فرار و ناپایدار حتی با خانواده و دوستان نزدیکش دارد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به سرعت از احترام شدید و عشق فراوان به طرف مقابل تغییر موضع می دهند و نفرت و عصبانیت را جایگزین آن می کنند و دائم در این 2 حالت در نوسان هستند. هر جدایی یا تغییر در برنامه روزمره و قابل انتظار می تواند یک واکنش شدید و احساس طردشدگی در فرد دچار اختلال شخصیت مرزی ایجاد کند.


عصبانیت بی مورد

موقعیت هایی که به وضوح از کنترل فرد خارج یا واقعا بی اهمیت است می تواند خلق و خوی فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را زیر و رو کند. یکی از علائم رایج اختلال شخصیت مرزی خشم شدید نسبت به وضعیت خارج از کنترل است. برای مثال اگر والدین یا فرد نزدیک برای انجام کاری دور از خانه باشد فردی که دچار اختلال شخصیت مرزی است ممکن است از حس طردشدگی و انزوا دچار خشم و عصبانیت شود.

ولخرجی و رفتارهای پرخطر

صرف پول بی دقت و به مقدار زیاد یک رفتار مخاطره آمیز است که جزو ویژگی های فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی محسوب می شود، اما این تنها کاری نیست که فرد با اختلال شخصیت مرزی انجام می دهد. دیگر الگوهای مخرب دیده شده از این افراد داشتن روابط جنسی پرخطر، ولع غذاخوردن، شرط بندی و رانندگی خطرناک است. به نظر می رسد بروز این رفتارها به این دلیل است که فرد مبتلا تصویر ضعیفی از خود دارد.

سوءمصرف مواد

مشکل سوءمصرف مواد به الکل از جمله دیگر رفتارهای مخرب افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است. این مشکل در افراد مبتلا به شخصیت مرزی بسیار شایع است که برای فرار از شرایط به سمت مواد مخدر یا مصرف بیش از حد الکل تمایل پیدا کنند. همه این مسائل باید در روند درمان لحاظ شود تا بتوان به چنین شخصیتی برای کنترل بیماری اش کمک کرد.


صدمه زدن به خود

علائم اختلال شخصیت مرزی می تواند بسیار شدید باشد و افراد مبتلا به آن معمولا با تصویر بدن و اعتماد به نفسشان مساله دارند. برای افراد با اختلال شخصیت مرزی اصلا غیرمعمول نیست که به خودشان صدمه نزنند. رفتارهای مخرب می تواند شامل ایجاد آسیب فیزیکی مانند بریدن قسمتی از بدن با چاقو باشد. آنها حتی ممکن است افکار خودکشی داشته باشند یا اقدام به خودکشی کنند که این مساله به توجه فوری پزشکی نیاز دارد.

احساس پوچی

افراد با اختلال شخصیت مرزی وقتی فردی را که دوست دارند، برای یک روز یا حتی چند ساعت از آنها درو می شود، احساس انزوا و پوچی شدید و ناتوانی در مقابله با فقدان را تجربه می کنند. علائم اختلال شخصیت مرزی ممکن است شامل بی ارزشی ناشی از دور بودن یک دوست بدون توجه به دلیل آن باشد که می تواند حس پوچی و رهاشدگی را در فرد ایجاد کند.

ترس از تنهایی

ریشه عصبانیت فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی معمولا ترس شدید از تنهایی است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب ترس و خشم زیادی از احساس رها شدن و تنهایی پیدا می کنند، چه این رهاشدگی واقعی باشد چه فرضی. ترس از تنها بودن مشکل های جدی ای در روابط این افراد ایجاد می کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا یک رابطه بد هرگز تمام نمی‌شود؟

چرا یک رابطه بد هرگز تمام نمی‌شود؟
همه ما یکی از این زوج‌ها را می‌شناسیم؛ کسانی که در یک رابطه فرسایشی و معیوب را قرار دارند و نه تنها هرگز سعی نکرده‌اند کاری برای بهبود رابطه انجام بدهند بلکه همچنان به زندگی تباه خودشان ادامه داده‌اند.‏ آنها سال‌های سال با هم جنگیده‌اند، پشت هم حرف زده‌اند،خشونت کرده‌اند، فریاد زده‌اند و احساس تنفر آشکار یا پنهان بهترین توصیفی است که برای این رابطه وجود دارد. آنها ممکن است بارها به هم خیانت کرده باشند و یا در سکوت خودشان فرو رفته باشند. ‏رابطه‌های بیمار ممکن است سال‌ها ادامه پیدا کنند و شما از خودتان می‌پرسید چرا این دو نفر به چنین رابطه‌ای ادامه می‌دهند؟ چرا هیچ تلاشی برای تغییر نمی‌کنند؟ چرا خودشان را از این وضعیت خلاص نمی‌کنند؟

شما ممکن است خودتان هم در چنین موقعیتی قرار داشته باشید. همه چیز در این رابطه خراب است و عملا زندگی ناکارآمدی دارید اما نمی‌توانید از این وضعیت خارج شوید؛ بارها از خودتان پرسیده‌اید « چرا اینقدر جسور نیستم که خودم را از این مخمصه نجات بدهم؟»

ما معمولا به کسی که در یک رابطه ناسالم است پیشنهاد جدایی نمی‌دهیم چون موضع خیلی از این افراد مشخص است؛ آنها سعی می‌کنند از موقعیت خودشان دفاع کنند و از اینکه خیرخواهی ما پیشنهادی مثل جدایی است بسیار خشمگین می‌شوند. در بهترین حالت اگر به آنها بگوییم «از این رابطه بیا بیرون» آنها سکوت خواهند کرد و بعید نیست که بعد از یک دردل طولانی بگویند «رابطه خیلی بدی هم نیست. با همه این مشکلات او دوستم دارد».‏

واقعا چه اتفاقی می‌افتد؟

یک مطالعه در دادگاه‌های خانواده انگلستان دلیل اصلی ادامه رابطه بد را ترس می‌داند: ترس از جدایی، ترس از تنهایی و ترس از مشکلات مالی و رها شدن.‏

در بین ۲۰۰۰ زوجی که در این پژوهش شرکت کرده‌اند، ۲۰ درصد افراد اظهار کرده‌اند که اوضاع رابطه‌شان بسیار بد است اما آنها حاضر به جدایی نیستند مگر اینکه امنیت مالی و اقتصادی داشته باشند. همچنین ۲۹ درصد زوج‌ها به جوانترها پیشنهاد می‌دهند که هرگز ازدواج نکنند چون خارج شدن از یک رابطه به مراتب سخت‌تر از ادامه زندگی مجردی است. در عین حال عده‌ای هم می‌گویند تجربه یک رابطه مساله دار بهتر از تنها ماندن است و همین که یک نفر در کنارشان هست دلیل کافی برای احساس رضایت و شادی است.‏همچنین یک ایده اشتباه اما رایج وجود دارد که داشتن یک رابطه بهتر از تنهایی است. مجرد ماندن یا جدا شدن قبیج است بنابراین افراد ترجیح می‌دهند ارتباطشان را حفظ کنند. اما تنها ماندن آنقدرها هم بد نیست یا بهتر است بگوییم تنهایی بدتر از ادامه یک رابطه خشونت بار نیست. همانطور که مجرد بودن به معنای نارضایتی نیست؛ ماندن در یک رابطه نیز صرفا به معنای خوشبختی و رضایت نیست. ‏طبق آنچه در این بررسی مشخص شده است آدم‌ها ۷ دلیل اساسی برای ماندن در یک رابطه بیمار دارند:‏

تنهایی

تنها ماندن بهتر از بودن در کنار کسی است که هر لحظه به شما احساس ناخوشایند می‌دهد و عمیقا تنهایتان گذاشته است. احساس تنهایی یک وضعیت روانی است. اینکه یک نفر در یک رابطه عاطفی مشترک نیست لزوما به معنای احساس تنهایی نیست. احساس تنهایی می‌تواند در یک اتاق شلوغ پر از آدم‌ که شما آنها را دوست خودتان می‌دانید اتفاق بیفتد و یا وقتی که واقعا با خودتان تنها هستید.‏ماندن در یک رابطه ناسالم ممکن است ظاهرا فرد را از موقعیت تنهایی بیرون بیاورد اما در واقع وقتی کسی در یک رابطه خوشحال نیست بیشتر احساس تنهایی می‌کند.‏

ترس

ترس از اینکه خودتان باشید در واقع ترس از زنده ماندن است. آدم‌ها با دیگران به دنیا نمی‌آیند. در یک رابطه هم به دنیا نمی‌آیند اما فرد وابسته به دیگری در یک رابطه بیمار معمولا ترس‌های زیادی دارد؛ ترس از اینکه نتواند از عهده خودش بر بیاید. این ترس در رابطه ایجاد می‌شود وگرنه هر آدمی می‌تواند به تنهایی از پس زندگی خودش بر بیاید. اما رابطه بیمار کاری می‌کند که فرد ارزش و اعتبار خودش را منوط به رابطه بداند. ترس چیزی است که خلق می‌شود، یا ما خودمان آن را ایجاد می‌کنید و یا عوامل محیطی آن را ایجاد می‌کنند. در رابطه‌های خشونت‌آمیز که یک نفر اعمال قدرت می‌کند و همه چیز را در کنترل خودش دارد قربانی معمولا دچار وابستگی ناشی از ترس می‌شود.‏ترس از تنهایی، ترس از پیدا نکردن فرد بهتر، ترس از آینده بدون دیگری، ترس از ناتوانی در اداره زندگی مهم‌ترین ترس‌هایی هستند که باعث ادامه یک رابطه ناسالم می‌شوند.‏

‏ احساس گناه

خیلی از افراد به رابطه ادامه می‌دهند چون نگران طرف مقابل خودشان هستند. آنها فکر می‌کنند ترک رابطه خودخواهانه است چون طرف مقابل، به این رابطه هرچند که پر مشکل و پر مساله است وابسته است و رها کردن او کار درست نیست. آنها نسبت به دیگری احساس گناه می‌کنند.‏احساس گناه بخاطر ترک یک رابطه ناسالم همان قدر اشتباه است که بخواهید بخاطر اینکه ناآگاهانه یک بشقاب غذای فاسد خورده‌اید و دچار شکم درد شده‌اید خودتان را سرزنش کنید. ‏اما ماندن در یک رابطه بد به یک دلیل مهم دیگر نیز اشتباه است. فردی که از رابطه بیرون نمی‌آید بخاطر ترحم و دلسوزی و ترس از آسیب زدن به دیگری ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ باز هم عامل آسیب و رنجش او خواهد بود چون او یک رابطه نامطلوب را بدون هیچ احساس تعلقی ادامه می‌دهد و این توهم را ایجاد می‌کند که این رابطه مطلوب اوست. ‏

‏ زمان

اینکه «من زمان زیادی را صرف این رابطه کرده‌ام» توجیه خوبی برای ادامه این نوع روابط نیست اما این بهانه بسیاری از افراد است. همینطور بهانه‌هایی مثل « من پیر شده‌ام» یا «فکر نکنم ارزشش را داشته باشد» همیشه بهانه افرادی بوده‌اند که یک رابطه پر مشکل را ادامه داده‌اند.‏

چیزهای مشترک

بچه، آپارتمان مشترک، وسایل زندگی و املاکی که فرد به آن‌ها تعلق خاطر دارد دلیل مهم دیگری است که باعث ادامه این روابط است. به ویژه وجود فرزندان در بسیاری از موارد مانع ترک یک رابطه است. خیلی از افراد فکر می‌کنند داشتن والد بد بهتر از نداشتن آن است اما زندگی در خشونت دائمی و تماشای تنش‌های روزمره والدین هرگز برای فرزندان خوشایند نیست و از نظر عاطفی و روانی آسیب‌هایی بسیار جدی وارد می‌کند. واقعیت این است که والد بد هرگز نمی‌تواند نوید بخش امنیت و آسایش، رفاه و شادی کودکان باشد.‏

پشیمانی

احساس پشیمانی ناشی از جدایی چیزی است که فرد بعد از جدایی ممکن است آن را تجربه کند. اما این احساس پشیمانی معمولا ناشی از ترک چیزهایی است که به آن عادت کرده‌ایم. ممکن است به یک سفر بروید و از اینکه در تختخواب خودتان نمی‌خوابید احساس ناخوشایندی داشته باشید.

پشیمانی از ترک رابطه بیمار نیز ناشی از عادت به این نوع زندگی است وگرنه دلیلی وجود ندارد که کسی بخاطر اینکه دیگر تهدید نمی‌شود، کتک نمی‌خورد، تحت فشار عاطفی و روانی شدید نیست، توهین نمی‌شنود، آسودگی بیشتر دارد، بی احترامی نمی‌بیند و از تنش‌های بی‌دلیل و بی مورد و مزمن رها شده است احساس پشیمانی کند.‏

واضح است که این موارد همه دلایل ماندن در یک رابطه بیمار نیست. باورهای غلط نسبت به معنای رابطه، فشار فرهنگی، فشار خانواده، موقعیت متزلزل فرد بعد از جدایی و بسیاری از دلایل اجتماعی و فردی دیگر نیز وجود دارند که مانع ترک رابطه می‌شوند. چیزی که شما باید بدانید این است که این دلایل وجود دارند، هرچند که از نظر افراد دیگر غیرمنطقی و اشتباه باشند.‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

50 نکته ای که نشان می دهد رابطه ای سالم دارید!


50 نکته ای که نشان می دهد رابطه ای سالم دارید!
نکته هایی که درباره همسرتان می دانید و چیزهایی که در رابطه با او دوست دارید، می تواند خیلی مسائل را برایتان روشن کند. اگر بتوانید به اکثر این گزینه ها پاسخ مثبت بدهید، به احتمال زیاد در رابطه ای سالم به سر می برید:
-
-
-


در یک رابطه سالم

1- اسم بهترین دوست همسرتان را می دانید و می تواند چند خصوصیت مثبت او را به خاطر بیاورید.

2- در کنار یکدیگر بازیگوش و سرزنده هستید.

3- به نظر شما ایده های خوبی به ذهنش می رسد.

4- گاهی دوست دارید، حداقل در برخی جنبه ها، شبیه او شوید.

5- حتی در مواقعی که با او مخالفید، قبول دارید که به نکته های خوبی اشاره می کند.

6- وقتی کنار هم نیستید نیز به یکدیگر فکر می کنید.

7- همسرتان را قابل اعتماد می دانید.

8- به نظرتان جذاب می آید و این دیدگاه شما مثبت تر از نظری است که او نسبت به خودش دارد یا دیگران درباره او دارند.

9- از تغییرات و پیشرفت او در طول زمان آشنایی تان لذت می برید.

10- او از اتفاق های خوبی که برای شما می افتد به شوق می آید.

11- صبح با مهربانی و عطوفت از هم جدا می شوید و هنگام خداحافظی به یکدیگر توجه کامل دارید.

12- تجربه های خوبی را که در گذشته با هم داشته اید به خاطر می آورید.

13- می توانید اسم یکی از کتاب های مورد علاقه اش را بگویید.

14- آرمان ها و آرزوهای او را می دانید.

15- می توانید یکی از کارهای هیجان انگیزی را که با هم انجام داده اید به خاطر بیاورید.

16- هر روز گرم و صمیمانه با هم مواجه می شوید.

17- می توانید مسائلی را که به شما حس آسیب پذیری می دهند به راحتی با او در میان بگذارید.

18- زبان عاشقانه مخصوص به خودتان را دارید.

19- شرم آورترین لحظه دوران کودکی او را می دانید.

20- پرافتخارترین لحظه دوران کودکی او را می دانید.

21- به ندرت به همسرتان توهین کرده و دیوانه خطابش کرده اید یا هرگز این کار را نکرده اید.

22- می توانید به چند خصوصیت مثبت او اشاره کنید که از پدر و مادرش به ارث برده است.

23- اگر فرزند دارید، می توانید حداقل به چند ویژگی مثبت او در زمینه بچه داری اشاره کنید.

24- از اینکه همسرتان بتواند با کمک شما به اهداف و آرزوهایش برسد لذت می برید، حتی اگر قرار باشد برای حمایت از او در خانه بمانید.

25- احساس امنیت می کنید؛ اطمینان دارید که او به شما خیانت نمی کند یا کاری انجام نمی دهد که موقعیت مالی تان به خطر بیفتد.

26- حتی وقتی با یکدیگر بحث می کنید هم می دانید که به احساسات و عقاید شما توجه می کند.

27- اجازه می دهد که به دنیای درونی اش قدم بگذارید و با شما درباره افکار و احساساتش صحبت می کند.

28- معمولا قدردان یکدیگر هستید.

29- معمولا یکدیگر را تحسین می کنید.

30- همسرتان را به چشم یک هم تیمی خوب می بینید.

31-  آهنگ مورد علاقه او را می دانید.

32- احساس می کنید که قدرت های فردی شما مکمل هم هستند.

33- در انتهای روز که دوباره همدیگر را می بینید، قبل از اشاره به نکته ای منفی، به نکته های مثبت اشاره می کنید.

34- اگر درباره آسیب روحی ای که به شما وارد شده است با او صحبت کنید، با مهربانی رفتار خواهد کرد.

35- اگر درباره موضوعاتی که برای همسرتان اهمیت دارد صحبت نمی کنید، از روی عمد نیست.

36- به روابط او با دوستان و خانواده اش احترام می گذارید و این روابط را مهم می دانید.

37- اوقات خوشی با یکدیگر دارید.

38- اشتباهات و ضعف های او را موردی در نظر می گیرید و نه کلی. مثلا از اینکه فراموش کرده لباس شما را به خشک شویی ببرد ناراحتید، اما به صورت کلی او را بی ملاحظه و سهل انگار نمی دانید.

39- از اینکه تحت تاثیر همسرتان باشید استقبال می کنید و پیشنهادهایش را می پذیرید.

40- از لحاظ فیزیکی با هم گرم و مهربان هستید.

41- از وقت گذرانی با هم لذت می برید.

42- هنوز هم وقتی به یاد اولین دیدارتان می افتید چشم هایتان برق می زند.

43- آشنایان و بستگان مورد علاقه همسرتان را می شناسید.

44- اسم حیوان خانگی او در زمان کودکی اش را می دانید.

45- می توانید چیزهایی را که به نظر او مایه آرامش و شادی است شمرده و برایش بازگو کنید.

46- وقتی ناراحت و افسرده هستید، به جای اینکه از همسرتان دوری کنید و مشکلات را به تنهایی حل کنید، برای آرامش به او پناه می برید.

47- زمانی که حرف مهمی برای گفتن دارید، می دانید که به راحتی می توانید توجه او را جلب کنید.

48- دوست دارید همه ابعاد روانی و جسمی او را کشف کنید.

49- می دانید غذای مورد علاقه اش چیست.

50- اگر قرار باشد فقط یک نفر را با خودتان به جزیره ای متروک ببرید، آن یک نفر اوست.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

۹ اشتباه همسران بعد از دعوای زن و شوهری

۹ اشتباه همسران بعد از دعوای زن و شوهری
 دعوای زن و شوهری یک اتفاق طبیعی است؛ چرا که زنان و مردان با هم تفاوت هایی دارند که موجب بروز ناسازگاری میان آن ها می شود؛ اما چیزی که مهم است، دانستن این مطلب است که وقتی در اوج عصبانیت هستید، چه بگویید تا بعدها در رابطه تان تاثیر مخرب نداشته باشد.
در این مطلب به تعدادی از رفتارهای غلط اشاره خواهیم کرد که همسران معمولا بعد از دعوا مرتکب می شوند.
 
سکوت نکنید
اگر بعد از دعوا به زمان نیاز دارید تا دوباره روحیه خود را به دست بیاورید، اشکالی ندارد؛ اما حتما این را به همسرتان بگویید.
راشل سوسمان، روانپزشک و متخصص روابط، معتقد است اگر بعد از دعوا همسرتان را از خود برانید، او احساس می کند می خواهید او را تنبیه کنید و به همین دلیل شاید نتواند به سمت شما بیاید و احساساتش را بازگو کند.
 
به جای این کار به او بگویید: «احساسات من به سرعت احساسات تو به حالت قبلی برنمی گردند. به من فرصت بده. وقتی حالم خوب شد، در این مورد بیشتر صحبت می کنیم.»
 
حرف هایی را که همسرتان گفته است، در حافظه تان نگه ندارید
بگذارید هر چه همسرتان حین دعوا گفته است، همان جا باقی بماند. با این حال به گفته دکتر «میشل گولاند» روان شناس، یکی از اشتباهات زوج ها این است که به همسر خود نمی گویند کدام یک از کلماتی که او در جر و بحث به زبان می آورد، آن ها را آزار می دهد. پس حتما در مورد کلماتی که برای شما آزاردهنده اند، با همسرتان صحبت کنید.
 
اگر حتی تا روز بعد هم با یادآوری آن کلمات گفته شده عصبانی می شوید، به جای این  که این کلمات را در ذهن خود نگه دارید، دوباره قدری به خودتان فرصت بدهید و نفسی تازه کنید؛ چون معمولا جر و بحث به یک چرخه معیوب از دعواهای بی حاصل منجر می شود؛ نه راه حل.
 
تنها بر زبان آوردن «ببخشید» کافی نیست
لوریا پون متخصص ارتباط درمانی می گوید: «وقتی همسرتان از شما می خواهد تنهایش بگذارید یا این که خسته شده است و دوست دارد کار دیگری انجام دهد، فقط گفتن «معذرت می خواهم» برای التیام احساسات او کافی نیست و باید بگویید که من به خاطر فلان چیز یا فلان حرف، از تو معذرت می خواهم و در آینده سعی می کنم که...
 
برای برخورد تندتان، بهانه تراشی نکنید
شما می توانید برای این دعوا میلیون ها بهانه بیاورید؛ مثلا بگویید: «روز کاری بدی داشته ام، سردرد دارم یا شب قبل بد خوابیده ام»؛ اما این جملات، مشکل را حل نمی کنند. به گفته دکتر گولان: «اگر شما عصبانی یا خسته اید و یا از نظر روحی آسیب دیده اید، باید این را به طرف مقابلتان بگویید. اگر یک روز در محل کار یا هر جای دیگری شرایط بدی را گذرانده اید که موجب عصبانیت شما شده است، قبل از رسیدن به خانه همسرتان را از این موضوع مطلع کنید تا او بداند شما بیشتر از شرایط عادی حساس و شکننده اید.»
 
از دعوا فرار نکنید!
به همسرتان بگویید هر حرف یا سوالی دارد، می تواند از شما بپرسد و در مورد چیزهایی که بعد از دعوا هنوز او را آزار می دهد، صحبت کند. هرگز به دلیل ترس از دعوای مجدد از این مرحله فرار نکنید. اگر با هم صحبت نکنید، مشکل تان حل نشده باقی می ماند و ناراحتی ها از بین نمی روند. نسبت به حرف های همسرتان عکس العمل نشان بدهید؛ مثلا به او بگویید: «بنابراین منظور تو این است که ... درست است؟» و از او تایید بگیرید تا مطمئن شوید منظورش را فهمیده اید.
 
آزار کلامی ممنوع
چه کار می کنید؟ دعوا؟! یادتان باشد در زمان دعوا حق داد زدن و برچسب زدن به همسرتان را ندارید؛ چون تاثیر آن به سادگی از بین نمی رود. به جای این  کار، در زمان خونسردی درباره ناراحتی تان صحبت کنید.
 
روی دلیل دعوا تمرکز نکنید
تفاوت دعوای بد و دعوای خوب، در این است که در دعوای خوب شما برای مسئله ای که بر سر آن جر و بحث کرده اید، راه حل پیدا می کنید؛ پس بهتر است روی عواملی که دعوا را به وجود آورده اند، متمرکز نشوید و انرژی تان را صرف پیدا کردن راه حل کنید. مثلا شوهرتان به شما گفته است از خانه پول بیاورید، اما شما فراموش کرده اید. بعد از یک جر و بحث بی اهمیت به دستگاه خودپرداز مراجعه می کنید و مشکل حل می شود. به جای این که تمام روز دعوایتان را به یاد بیاورید و به دنبال مقصر بگردید، سعی کنید از با هم بودنتان لذت ببرید.
 
نگویید: «منظورم این نبود!»
گفتن این جمله مثل این است که می خواهید صورت مسئله را پاک کنید این کار اوضاع را وخیم تر می کند؛ زیرا جوابی که همسرتان به شما می دهد، این است که «چرا منظورت همین بود!» بازگشت به گذشته و تاکید بر گفته های خود و طرف مقابلتان باعث می شود به جای راه حل، بر آن چه گذشته است، تمرکز کنید. اگر همسرتان بعد از دعوا می گوید: «منظورم این نبود». جواب بدهید: «درست است که چنین منظوری نداشتی، اما طوری رفتار کردی که من این طور احساس کنم. پس، از این به بعد این کار را انجام نده.»
-

-
بعد از دعوا خود را سرزنش نکنید
همه ما دوست داریم همسری داشته باشیم که برای رابطه مان زمان بگذارد و دعوا کردن نشان دهنده این است که هر دو طرف روی رابطه کار می کنند و این رابطه برایشان مهم است؛ بنابراین اگر با همسرتان جر و بحث می کنید، باید از این بابت خوشحال باشید که زندگی تان را به حال خودش رها نکرده اید و هنوز این زندگی برایتان مهم است. به قول قدیمی ها، دعوا نمک زندگی است، فقط در مصرف این نمک زیاده روی نکنید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

10 عامل ویران کننده روابط زن و شوهر!

این مقاله از زبان دکتر دبرا کی. فیلِتا، مشاور متخصص مشکلات زناشویی است.
10 عامل ویران کننده روابط زن و شوهر!
بزرگترین عواملی که ازدواج شما را تهدید می‌کند کند:

او با نگاه ناامیدی که روی صورتش بود گفت، «ما داریم طلاق می‌گیریم.»
وقتی می‌خواست نیمه پر لیوان را ببیند، لحن صدایش عوض شد. «اما به نفعمان است. چند سال اخیر نتوانستیم رابطه‌مان را درست کنیم. خیلی با هم فرق داریم.»
تا ساعت‌ها بعد از مکالمه‌ای که با او داشتم، صدایش در گوشم می‌پیچید. به لیست تفاوت‌هایی که با همسرم داشتم فکر می‌کردم. ما هم تفاوت‌های زیادی با هم داشتیم. آیا امکانش هست که زوجی که تا این اندازه با هم فرق دارند، ازدواجی خوب و خوش داشته باشند؟ 
من بعنوان یک مشاور ازدواج هر روز با زوج‌هایی روبه‌رو می‌شوم که برای مشاوره پیشم می‌آیند. اما مشکلات آنها اغلب نه بخاطر خیانت است، نه اعتیاد و نه اذیت و آزار. آنها درواقع مرگی آرام و تدریجی را کنار هم تجربه می‌کنند.
عباراتی مثل، «ما خیلی با هم فرق داریم»، «ما تفاهم نداریم»، «زندگی خوبی برای ما باقی نگذاشته» با اینکه خیلی معصومانه به نظر می‌رسند اما شدیداً کشنده هستند.
عوامل مختلفی می‌توانند سد راه زندگی زناشویی شما شوند اما بیشتر وقت‌ها چیزهای جزئی هستند که اصلاً به چشم نمی‌آیند ولی در ازدواج‌تان رخنه می‌کنند. برای اطمینان از موفقیت ازدواجتان باید مراقب این عوامل باشید:
-
۱. اولویت‌های خانوادگی
مهمترین منبع استرس‌زا در روابط بیشتر زوج‌ها، روابطی است که خارج از آن دو نفر است. والدینتان، خواهر و برادرهایتان و دوستانتان را دست‌کم نگیرید. باید بدانید که وقتی به همسرتان «بله» گفته‌اید یعنی او را به همه آدم‌های دیگر مقدم کرده‌اید. خیلی از ازدواج‌ها فقط بخاطر همین ضعف در اولویت‌دهی دچار مشکل می‌شوند. هر کس آنها را سمتی می‌کشد بدون اینکه به سمت همدیگر کشیده شوند. زوج‌ها در ازدواج‌های سالم یاد می‌گیرند که همدیگر را به هرکس و هرچیز دیگر مقدم بدانند.
-
۲. فقدان ارتباط کلامی

این حقیقت دارد که زوج‌ها به طور متوسط فقط چند دقیقه در روز با هم ارتباط کلامی باکیفیت دارند. هرج‌و‌مرج زندگی خیلی راحت شما را درگیر خود می‌کند و باعث می‌شود نتوانید با همسرتان صحبت کنید. اما زندگی بدون ارتباط کلامی زندگی زناشویی موفقی نخواهد بود. سعی کنید برای حرف زدن با همدیگر وقت بگذارید.
-
۳. استــرس

اینکه استرس‌مان را سر همسرمان خالی کنیم کار بسیار ساده‌ای است. خیلی از ما عادت داریم تا وقتی پایمان را به منطقه آرامشمان یعنی خانه نگذاشته‌ایم همه چیز را در خودمان نگه داریم و بعد که وارد خانه شدیم منفجر شویم. زوج‌های سالم باید از استرسشان برای نزدیک‌تر شدن به هم و تکیه کردن به همدیگر استفاده کنند، حالا منبع این استرس هرچه که باشد: از مشکلات مالی گرفته تا مشکلات کاری و بیماری. 
-
۴. تکنـولوژی

اخیراً وبلاگ مردی را خواندم که تصمیم به طلاق گرفته بود، فقط اینکه می‌خواست از تلفن‌همراهش طلاق بگیرد. این یک واقعیت است، خیلی از ما همیشه و در همه حال این عامل خطرناک برهم‌زننده روابط را همیشه با خودمان حمل می‌کنیم. خیلی از ما وقتمان را در دنیای مجازی پرهرج‌ومرج تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی تلف می‌کنیم، بدون اینکه وقتی برای صمیمی‌تر کردن رابطه با همسرمان بگذاریم. پس تلفن‌هایتان را خاموش کنید، تلویزیون را از برق بکشید و سعی کنید برای همسرتان وقت بگذارید.
-
۵. خـودخواهی

ازدواج یک درس دائمی و بزرگ از خودخواه نبودن است. و ما یا اجازه می‌دهیم که این تجربه ما را بهتر کند و یا تلخ‌تر می‌شویم. اینکه کسی را بر خودمان مقدم کنیم کار سختی است چون ذات ما طوری است که خودمان را به همه چیز و همه کس مقدم بدانیم.
هربار که به خودمان جواب مثبت می‌دهیم، به ازدواجمان جواب منفی داده‌ایم زیرا ازدواج مرد درمقابل زن نیست، ما درمقابل من است.
-
۶. نبخشیدن همدیگر

بخشیدن و فراموش کردن یکی نیستند. وقتی نتوانیم این را بفهمیم، ناراحتی‌هایمان را برای مدتی طولانی در خودمان نگه می‌داریم. و این ناراحتی‌ها در آخر شروع به ویران کردن زندگی‌هایمان از داخل به بیرون می‌کنند. اما بخشش به معنی تبرئه کردن دیگران نیست، به معنی آزاد کردن خودمان است برای اینکه اجازه دهیم خداوند که خود بخشاینده متعال است، ما را التیام دهد.
-
۷. مرزهای سست

ما معمولاً به استراتژی تهاجمی در ازدواج فکر می‌کنیم و فراموش می‌کنیم که استراتژی دفاعی هم به همان اندازه اهمیت دارد. ممکن است همه کارها را درست انجام دهیم اما بااین‌وجود یادمان برود که چیزهای آسیب‌رسان را بیرون کنیم. دایره‌ای دور ازدواجتان بکشید و با محافظت از احساساتتان، روابطتان و زمانی را که درکنار هم صرف می‌کنید، از ازدواجتان  هم محافظت کنید.
-
۸. گذشتـه

بدترین کاری که می‌توانیم در حق رابطه‌مان انجام دهیم این است که همسرمان را با گذشته‌اش تعریف کنیم، نه با چیزی که الان هست. درست است که گذشته‌هایمان روی زندگی همه ما تاثیر دارد اما فقط زمانی که خودمان اجازه دهیم می‌تواند زمان حالمان را کنترل کند. خیلی مهم است که واقعیت گذشته‌هایمان را به هم بگوییم اما مهمتر این است که با دیدن تغییراتی که خداوند در زندگی همسرمان ایجاد می‌کند، به گذشته‌های همدیگر احترام بگذاریم. آنچه قبلاً بوده را فراموش کنیم تا بتوانیم به سمت آینده پیش برویم.
-
۹. عدم صداقت 

چرا یک دروغ کوچک به اندازه یک دروغ بزرگ خطرناک است؟ چون هر دو آنها یک تاثیر بر صمیمیت شما دارند. صداقت در ازدواج مثل زنجیری است که شما دو نفر را به هم وصل می‌کند. برداشتن یکی از حلقه‌های زنجیر یا ده تا از آنها یک کار را انجام می‌دهد: ایجادِ جدایی. اگر اشتباهاتی در ازدواجتان مرتکب شده باشید یا چیزی را از همسرتان پنهان می‌کنید، الان وقتش است که به دنبال اعتراف باشید. زیرا رابطه‌ای که با بی‌صداقتی جلو رود، دیگر رابطه نیست.
-
۱۰. غـــرور

«من بزرگترین مشکل ازدواجم هستم» موضوعی است که پاول تریپ در زمینه روابط به آن اشاره می‌کند. وقتی بتوانید به خودتان نگاه کنید آنوقت می‌توانید رابطه‌ای خوب برقرار کنید. نگاه کردن به خودتان یعنی اشتباهات و نقص‌هایتان را تشخیص داده و روی کمبودهایتان کار کنید. اما برای خیلی از ما اینکار سخت است. دلیل آن هم غرور است. برای بیشتر ما راحت‌تر این است که انگشت اتهام را به سمت دیگری بگیریم و بقیه را به خاطر عدم موفقیت رابطه مان مقصر بدانیم. اما زمانی که مسئولیت را از روی دوش خودتان برمی‌دارید، درواقع رابطه‌تان را رها کرده‌اید. چون مشکل بین شما هر چه که باشد، همیشه دو نفر مقصر هستند نه فقط یک نفر.
تا این عوامل ازدواجتان را از هم نپاشیده، زمانش رسیده که زره را از تنتان بیرون آورده و سپرتان را زمین بیندازید. امیدواریم درک و شناخت لازم برای تشخیص این عوامل آسیب‌رسان را داشته باشید تا بتوانید از ازدواجتان دربرابر آنها محافظت کنید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

50 رازی که مردان باید بدانند

 

50 رازی که مردان باید بدانند:
1. از تو می خواهم به حرف هایم گوش بدهی، حتی اگر برایت جذابیتی ندارد. لابد موضوع برای من اهمیت دارد، وگرنه آن را با تو در میان نمی گذاشتم.
2.
وقتی ناراحت هستم و به تو می گویم:«فقط به من گوش بده.» نیازی نیست برای بهبود اوضاع به من توصیه ای بکنی؛ فقط به حرف هایم گوش بده، مرا آغوش بگیر و بگو دوستم داری.
3.
تا زمانی که مشکلم را بیان نکرده ام حرفم را قطع نکن تا راه حل بدهی، من به راه حل نیاز ندارم. گاهی فقط نیاز دارم به من گوش کنی و همدلانه رفتار کنی.
4.
گاهی دوست دارم صدایت را بشنوم . از ین رو در طول روز به من تلفن کن تا بدانم به فکرم هستی. شاید برای تو مهم نباشد اما برای من اهمیت دارد.
5.
قبل از این که حرفی به من بزنی، خوب فکر کن. حرف هایت ممکن است احساساتم را جریحه دار کند و بر من اثر منفی بگذراد.
6.
احساسات و ناراحتی هایت را از من پنهان نکن و با من درباره ی حل مشکلاتت حرف بزن، با چنین کاری می توانم از مکنونات قلبی ات آگاه شوم.
7.
بر سرم فریاد نکش. اگر عصبانی هستی علتش را به من بگو؛ البته بدون داد و فریاد.
8.
هر چه بلندتر فریاد بکشی کمتر به حرف هایت توجه خواهم کرد، اما اگر می خواهی به خواسته ات برسی، باید با مهربانی با من صحبت کنی.
9.
در پی سرزنش و ایرادگیری از من نباش.
10.
لزومی ندارد همیشه با من موافق باشی، اما وقتی با من موافق نیستی، سعی کن موقعیتم را درک کنی و به احساسم احترام بگذاری.
11.
وقتی با تو حرف می زنم نیاز داردم به من نگاه کنی؛ خانه را ترک نکن.
12.
هرگز تا زمانی که با من خداحافظی نکرده ای، خانه را ترک نکن.
13.
یادت باشد که هیچ دوست ندارم صدایت را بلند کنی و متکبرانه اصرار کنی حق با تو است. این باعث می شود احساس کنم خطا کارم و تو به نظرهایم اهمیت نمی دهی.
14.
یکی از راه هایی که عشق و توجهم را به تو نشان می دهم این است که گاهی نگران تو و کارهایت می شوم. از نظر من، خوشحال بودن در حالی که تو ناراحتی، منصفانه نیست.
15.
من مانند موجم و زمانی که احساس می کنم مورد عشق و محبت هستم، اعتماد به نفسم به قله ی حرکتی موج صعود می کند. وقتی این موج فروکش می کند، احساس خلاء می کنم و نیاز دارم از عشق سرشار شوم.
16.
طرد و مورد قضاوت واقع شدن می تواند برای من بزرگ ترین فاجعه باشد، زیرا در اعماق وجودم احساس می کنم لیاقت دریافت توجه تو را ندارم.
17.
به یاد داشته باش که طبیعت ما زن ها این است که خواهان بهبود چیزها هستیم.
18.
زمانی که برایم گل می خری با یادداشت های عاشقانه می نویسی، موجب می شوی احساس خاص بودن کنم. این رفتار ها نشانه های ابراز عشقند و موجب می شوند احساس زنانگی و زیبایی کنم.
19.
وقتی سالروز تولد یا سالگرد ازدواج مان را فراموش می کنی، برایم دشوار است که باور کنم عاشقم هستی و به من توجه داری.
20.
هرگز تصور نکن که اگر در ابتدا مرا از عشق خود مطمئن کردی، از آن به بعد باید از عشق و احساسات تو مطمئن باشم و دیگر به بیان مجدد نیازی نیست.
21.
من از تو انتظار دارم مثل خودم هر چه را در دلت هست بیرون بریزی و درباره ی مشکلاتت با من حرف بزنی.
22.
به این نکته توجه داشته باش: قبل از این که نیازهای مادی ام برطرف شود، ابتدا باید نیازهای عاطفی ام برطرف شود.
23.
وقتی با من صحبت می کنی و به من عشق می ورزی، احساس امنیت و آرامش می کنم.
24.
نباید فقط زمانی که ارتباط جنسی می خواهی، به من نزدیک شوی و مرا لمس کنی. در طول روز به بهانه های مختلف مرا نوازش کن. بدین ترتیب خواهان تماسی عاشقانه تر خواهم بود.
25.
اغلب از آرایش و مدل موهایم تعریف کن و به من بگو زیبا شده ام.
26.
هر چند توانا، قوی و کاردان هستم و به دیگران نیازی ندارم، به من بگو کنارم هستی و خواسته هایم را بر طرف می کنی.
27.
من زنی دارای اعتماد به نفس هستم اما بدان که در درونم کودکی هست که به حمایت و عشق و مهربانی تو نیاز دارد.
28.
گاهی دستانم را بگیر نیازی نیست که دلیلش را بگویی
29.
با من طوری رفتارا کن که باور کنم دوستم داری.
30.
من عاشق شوهری هستم که همیشه با من مهربان است.
31.
وقتی دایم تلویزیون تماشا می کنی یا سرت تو روزنامه است، احساس طردشدگی می کنم و خیال می کنم همه ی مسئولیت خانه بردوش من افتاده.
32.
به من در کارهای مربوط به خانه، نگهداری بچه ها و انجام تکالیف آن ها کمک کن با چنین کاری احساس صمیمیت بیشتری می کنم.
33.
گاهی فقط به من اجازه بده تنها باشم.
34.
بابت کارهایی که انجام می دهم از من تشکر و قدردانی کن
35.
از دست پختم ایراد نگیر.
36.
وقتی دچار مشکل می شوی از من کمک بخواه و نگذار دشواری های جدید زندگی بر تو و خانواده مان اثر سوء بگذارد.
37.
به من کمک کن به اهدافم برسم. فقط چون می ترسی مرا از دست بدهی، مانع پیشرفتم نشو.
38.
من شوهری نمی خواهم که در پی احاطه و سلطه بر من باشد. من قدرت تفکر و استدلال می خواهم
39.
همیشه سعی کن نیازهای مهم مرا برطرف کنی ؛ مثل نیاز به صحبت و گفتگو.
40.
برایم گل بخر. لزومی ندارد روز یا مناسبت خاصی باشد.
41.
این اصل را فراموش نکن:«من باید همیشه اولویت اول زندگی ات باشم
42.
من مثل تو انسانم و حق اشتباه کردن دارم. بابت اشتباهاتم به من سرکوفت نزن.
43.
مرا در تصمیم گیری هایت دخالت بده. وقتی نظرم را می پرسی، احساس ارزندگی می کنم.
44.
با خانواده ام محترمانه رفتار کن.
45.
سعی کن هر وقت به وجودت نیاز داشتم، در دسترس باشی.
46.
در رابطه ی جنسی مان، به خواسته هایم احترام بگذار. مرا به کاری که دوست ندارم مجبور نکن.
47.
مرا همین طور که هستم بپذیر، دوست بدار و تحسین کن
48.
مرا با مادرت اشتباه نگیر، قرار نیست من نقش مادر را برای تو بازی کنم. چنین چیزی از من نخواه.
49.
هرگز به من نگو «من همینم که هستم» معنای این حرف این است که تو ظرفیت رشد و تغییر نداری.
50.
خواسته ها و روحیاتم را درک کن، درک کن، درک کن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرد

هیچ چیز به اندازه ضعیف بودن یک مرد، باعث دلزدگی زن نمی شود. در واقع مرد ضعیف خیلی زود جایگاهش را از دست می دهد و از زندگی یک زن حذف می شود

مرد واقعی، مرد مردهاست
مردی است که دوست نداشتن او بسیار سخت است. سرسخت و اکثر اوقات ساکت است اما می‌تواند هر لحظه زیر خنده زده و لطیفه‌ای تعریف کند.

مرد واقعی ارزش هر کلمه را می‌شناسد، فقط به این دلیل حرف نمی‌زند که صدای خود را بشنود
کلمات خود را به دقت انتخاب می‌کند. به قدرت آنها احترام می‌گذارد. چه در نوشتن و چه حرف زدن، فقط وقتی حرف نمی‌زند که دیگران حرف‌هایش را بشنوند، زمانی حرف می‌زند که چیز باارزشی برای گفتن داشته باشد.

مرد واقعی یک جنگنده است
می‌داند که بعضی چیزها تحت کنترل او نیستند اما برای کنترل چیزهایی که در اختیار اوست هر کاری می‌کند. اما نگران بقیه چیزهایی که کنترلی روی آنها ندارد نیست. نگران فردا نیست، برای ساختن امروز خود سخت در تلاش است.

مرد واقعی خوش‌استیل و خوش‌تیپ است
به ظاهر خود می‌بالد و مردم هم برای آن به او احترام می‌گذارند. او می‌داند چطور باید مثل یک مرد لباس بپوشد.

مرد واقعی می‌داند با خانم‌ها چطور باید رفتار کند
او به زن‌ها احترام می‌گذارد و در هر موقعیتی به همسر خود کمک می‌کند. به او کمک می‌کند به آرزوهایش برسد.

مرد واقعی برای خوشنود کردن همه آدم‌ها خود را به زحمت نمی‌اندازد چون می‌داند این کار غیرممکن است
هیچوقت نمی‌گذارد زنی زندگی او را اداره کند. او مرد خودش است. بااینکه زمینی که زنش روی آن راه رفته را می‌بوسد اما می‌داند چطور نباید اجازه دهد او از حد خود تجاوز کند. هیجوقت نمی‌تواند با یک زن حسود یا کنترل‌کننده در ارتباط باشد.

مرد واقعی مرد ارزش‌هاست
انیشتین می‌گوید «سعی نکنید مرد موفقیت‌ها باشید، سعی کنید مرد ارزش‌ها باشید.» انیشتین می‌دانست که اگر برای دیگران ارزشمند باشید، درواقع به موفقیت رسیده‌اید. مرد واقعی مرد ارزش و ارزش‌هاست. او با بودن کنار دیگران به بهبود زندگی آنها کمک می‌کند.

مرد واقعی به دیگران کمک می‌کند، او بخشنده و سخاوتمند است
او هدف خود را دارد اما می‌داند که زندگی فقط موفقیت نیست، بلکه حک شدن در ذهن دیگران است. می‌داند که این کار فقط از طریق کمک به دیگران برای رسیدن به آرزوهایشان امکان‌پذیر است.

مرد واقعی یک رهبر است، الگو است
او به مردم نمی‌گوید چطور زندگی کنند، اما طوری زندگی می‌کند که دیگران از او درس بگیرند.

مردان واقعی در طول تاریخ موقعیت‌هایی که دیگران به عنوان شکست به آن می‌نگریستند را فرصتی برای موفقیت می‌دیدند
مرد واقعی ممکن است شکست بخورد اما شکست برای او آخر راه نیست. او شکست را بخشی ضروری از تجربه می‌داند و می‌داند که شکست باعث می‌شود چیزهایی را امتحان کند که دیگران از آن دوری می‌کنند و باعث می‌شود وقتی دیگران از ادامه راه دست می‌کشند، او تلاشش را بیشتر کند.

مردان ضعیف

هیچ چیز به اندازه ضعیف بودن یک مرد، باعث دلزدگی زن نمی شود. در واقع مرد ضعیف خیلی زود جایگاهش را از دست می دهد و از زندگی یک زن حذف می شود. زن ها به دنبال مردی قوی و تکیه گاه می گردند که هیچ شباهتی به مردهای ترسو، مردد و بی تکلیف و ناتوان ندارد. مردی که نتواند از خودش مراقبت کند، مردی که نتواند از همسرش حمایت کند، مرد دهن بین، مرد بی مسئولیت، مرد بی اراده و مرد سریش، نمونه هایی از مردان ضعیف هستند.

بله! حتی مردان سریش و زیادی عاشق پیشه هم ضعیف جلوه می کنند. چرا؟ چون با کوچکترین شکست عشقی و کوچکترین کم محلی خودشان را می بازند و گریه زاری سر می دهند، تهدید می کنند خودشان را خواهند کشت یا وانمود می کنند بدون حمایت و مراقبت دیگران نمی توانند به زندگی شان ادامه دهند. این مردها، برای جلب توجه هر کاری می کنند حتی ممکن است تا مدت ها با ژست عاشق شکست خورده سر کار نروند، به تغذیه شان نرسند، مریض شوند و شما را متهم کنند که آنها را به این روز انداخته اید.  این مردها معمولا تصمیمی نمی گیرند و اگر هم بگیرند، مسئولیت آن را به عهده نمی گیرند و دیگران را مسئول عواقب آن می دانند.

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

10 راز مهم رندی گیج

مقدمه

سعادت ، چیز عجیبی است . همه این واژه را شنیده اند ولی عده کمی معنی واقعی آن را درک کرده اند .

افراد معدودی ، راز های باز شدن قفل سعادت در زندگی را میدانند . اگر شما هم این راز ها را فرا بگیرید، دنیای جدیدی پیش رویتان قرار خواهد گرفت . تندرستی و شادی و ثروت ، شرایط جالبی برای شما فراهم می کنند . به شما کمک می کنند که هر روز را با لذت و انرژی پویا شروع کنید ؛ به شما کمک می کنند که هر روز را با آرامش و هماهنگی به پایان برسانید ؛ و به شما کمک می کنند که هر روز را در ماجرای جدیدی زندگی کنید .

خوشحالم که این راز های سعادت را برای شما آشکار می کنم و ماموریت واقعی خود را در زندگی ـ در میان گذاشتن این رازها با شما ـ به انجام می رسانم . حال ، مسئولیت این راز ها را به شما واگذار می کنم .اکنون نوبت شماست . نزدیکان شما به این اطلاعات نیاز دارند . پس اکنون ماجرای بعدی ، ماجرای شماست ...

رندی گیج

هالیوود ، فلوریدا ـ مارس۲۰۰۳

 

10 راز مهم رندی گیج

تنها نکته مهمی که دارای اهمیت زیادی نسبت به چیزهای دیگر می‌باشد که تاکنون آموخته‌ام این است که: به این باور رسیده‌ام که در ارتباط با هر موردی که در زندگی‌ام اتفاق می‌افتد، چه خوب و چه بد مسئولیت دارم. در واقع به راستی فکر می‌کنید که کدام یک ترسناک‌تر است؟

بدان معنی است که نمی‌توانم همسرم را به خاطر عملکردهای بدم سرزنش کنم، نمی‌‌توانم همه شکست‌های کاریم را به گردن اسپانسرها، شریک کلاهبردار، یا وضعیت اقتصادی بیندازم و نمی‌ توانم نداشتن سلامتی و یا مصیبت‌هایی که از طرف خدا، جهان، تقدیر و شرایط زندگی به وجود می‌آید را ملامت کنم. در حالی که در ابتدا فکر می‌کردیم که کاملاً ترسناک است ...  و آن نگرشی شد که در نهایت منجر به آزادی من شد.

زیرا منطق نشان می‌دهد که همه آنچه را که در مورد چیزهای بد درست است، باید برای چیزهایی خوب هم درست باشد. معنی آن این است که می‌توانم خوشحالی، ثروتمند شدن، و رسیدن به موفقیت را نشان داده و افراد با ارزش را در زندگی به سمت خود جذب کنم.  آیا شما واقعاً به آن رسیده‌اید؟ آیا پی برده‌اید که می‌توانید همه چیزهای خوب را نشان داده و در سلامتی، خوشحالی و رفاه زندگی کنید؟

 از واقعیت‌هایی که دارای اهمیت می‌باشد، پی بردن به وجود هستی در این سیاره بود. زیرا این به دور از تفکرات ذهنی من است که قربانی شرایط زندگی شوم، و تفکر ذهن و باوری به وجود آورم که بتوانم سرنوشتم را در کنترل خود در آورم. هم اکنون این با آنچه که مردم به آن اعتقاد دارند متفاوت است. اما دوباره می‌گویم که اغلب مردم مریض، بی پول و نادان هستند. آنها احساس می‌کنند به وسیله خدا، جهان، طبیعت، تقدیر، سرنوشت، شرایط زندگی و دیگر عوامل خارجی قربانی شده‌اند. وقتی احساس می‌کنید که قربانی این موارد شده‌اید، این احساس سبب می‌شود که بسیاری از واقعیت‌های مهم زندگی را به حساب نیاورید و این بر نیروی فکر و اجزای ذهن که مربوط به شرایط زندگی، شخصیت و تقدیر ما می‌باشد تاثیر می‌گذارد.

شما شرایط زندگیتان را براساس تفکراتی که دارید به وجود می‌آورید.

بنابراین این اولین قدم است که بر روی افکاری که برای شما الویت دارند کار کنید. اما بیشتر از این هم وجود دارد. تا زمانی که افکار شما با اهدافتان ارتباط دارد، نمی‌توانید رفاه واقعی را که حق مسلم شماست تجربه کنید. نه تنها باید هدف داشته باشید بلکه باید این اهداف را در رأس افکار روزانه‌تان قرار دهید. باید اهدافتان را با چشمهایی که همیشه به هدف می‌زند در رأس مهمترین وظایفتان قرار دهید. وقتی این کار را انجام دهید، پس از آن واقعاً افکاری را که برای شما در اولویت قرار دارند در کنترل دارید و این تفکر ذهن را برای شما به وجود می‌آورد.  همین تفکر ذهن است که تعیین می‌کند، چطور در زندگی به موفقیت واقعی دست یابید.

در اینجا فرایند زیر وجود دارد :

- داشتن اهدافی که به شما در هدایت افکارتان کمک می‌کند.

 - اینها اهدافی هستند که تفکر ذهن شما را تعیین می‌کند.

 - این تفکرات ذهنی تعیین می‌کند که چطور واقعاً موفق خواهید شد.

چطور می‌خواهید به هر موقعیتی که منحصراً افکار شما آن را تعیین می‌کند، عکس‌العمل نشان دهید. با دوستم مت پس از بازی فوتبال برای خوردن جوجه سوخاری بیرون رفتم. وقتی به سمت در رفتیم، گفت: «شما می‌دونی که چه اتفاقی افتاده؟ شرط می‌بندم که جوجه ندارن! آن اتفاق برای اولین بار افتاد. ما رفتیم داخل جوجه نداشتند. چطور می‌تونست. بنابراین چه اتفاقی افتاد؟ رفتیم. من ٣ تکه جوجه برای شام و او هم ٣ تکه جوجه ادویه دار سفارش داد. که البته نداشتند. او به من نگاه کرد و آستین‌هایش را بالا زد، مثل آینه می‌گفت " من به شما می‌گویم ". اما برای یک بار دیگر، در اینجا نشانه‌ای است که تفکر ذهن را می‌رساند. چون انتظار داشت که چیزهای بدی در زندگی‌اش اتفاق بیافتد، بنابراین معمولاً آنها اتفاق می‌افتادند.

من عاشق او هستم، اما او در حدود ٣٠٠ جمله بد هر روز بیان می‌کرد. همیشه در وسط حرفهایش، صحبتش را قطع می‌کردم، فریاد می‌زدم، صبر کن، به چیزهایی که می‌گویی ادامه نده! او برای دومین بار سکوت می‌کرد، به آن فکر می‌کرد و دوباره چیزی شبیه آن می‌گفت. خوب ، فکر می‌کنم درسته. تغییر تفکر به شما تصویری از اینکه چگونه در هر روز با موقعیت‌ها مواجه شوید، می‌دهد و آن راه شما را در جذب بسیاری چیزها در زندگی تان تغییر می‌دهد.

بعضی‌ها دوست دارند به سرعت به موفقیت برسند، تصاویری که به وسیله آن به موفقیت دست می‌یابند و بعضی ها مثل مت انتظار بدترین چیزها را در زندگیشان دارند.

انتظارات شما دیدگاه شما را در مورد هر موقعیتی که در طول روز ١٠٠‌ها بار با آن مواجه می‌شوید تغییر می‌دهد. این خود به تغییر در عملکردهای شما در هر موقعیتی بر می‌گردد و هر کدام از آنها که ظاهراً کوچک و ناچیز به نظر میرسند آینده شما را تعیین می‌کنند. اگر شما به ثروت فکر کنید ثروتمند می‌شوید، و شما پول دارید اگر به پول هم فکر کنید. شما احتمال خواهد داشت که کاری را برای دوری از شکست انجام ندهید. شما فکر خواهید کرد که می‌خواهید ثروتمند شوید، اما ذهن نیمه آگاه شما تنها به شما می‌گوید که تلاش بیهوده نکنید (تلاش اضافه نکنید). اگر فکر می‌کنید که همه چیزهای خوب برای دیگران اتفاق می‌افتد، هیچ وقت نباید انتظار یک اتفاق خوب را داشته باشید. و وقتی هم این اتفاق روی می‌دهد، آن را تشخیص نخواهید داد، چون منتظر آن نیستید. وقتی مردم بخواهند کارهای خوبی برای شما انجام دهند، نمی‌پذیرید. آنها ممکن است که چیزهای ساده، مثل رد کردن یک پیشنهاد کاری برای انجام یک پروژه، و یا در سطح وسیعتر، مثل رد کردن یک پیشنهاد عشقی از طرف کسی که به شما علاقه دارد را آشکار کنند.

می‌توانید بسیاری از فرصت‌های سرمایه‌گذاری بزرگ را که به سمت تجارت شما سرازیر شده و باعث ثروتمند شدن شما می‌شود، نپذیرید. نه اینکه از سلامتی شما، یا حتی مقاومت شما از یک ازدواج متعالی حفاظت کند. البته خلاف آن هم درست است.

اگر اعتقاد داشته باشید که سزاوار ثروت و شادی هستید، انتظار اتفاقات خوب را خواهید داشت. و وقتی آنها را انجام دهید، آنها را با سپاس خواهید پذیرفت. این قدرت تلقین به خود است که در ذهن نیمه آگاه شما صورت می‌گیرد. وقتی شما پرزنت (مشاوره ) را با فرصتی برای کسب درآمد انجام می‌دهید شما به احتمال زیاد به آن عمل می‌کنید. و وقتی شما این شانس را دارید که کارهای بزرگی را بدون ترس و با جرأت انجام دهید، به سمت انجام این کارها می‌روید. بنابراین این کار شما را مواجه با خرید و فروش می‌کند. به عبارت دیگر آیا شما اعتقاد دارید که ما غده سرطانی، وحشتناک‌ترین تصادف رانندگی که برای ما اتفاق افتاده، مردی که عاشق مردن هست و چیزهای وحشتناک دیگر را آشکار می‌کنیم. این ممکنه که یکی از مهمترین سئوالاتی باشد که تاکنون از خود پرسیده‌اید. زیرا معنی آن ٬ تفاوت بین ایجاد سرنوشت و یا گذران زندگی در نومیدی کامل، عکس‌العمل و مخالفت با داستان‌ها و هرگز به بدبختی‌ها پایان ندادن می‌باشد.

آیا آن بدان معنی است که من فکر می‌کنم که آرزوهای آگاهانه و نیمه آگاهانه شما مربوط به غده‌های شما یا تصادف وحشتناک یا فاجعه دیگری می‌باشد؟ نه، به هر جهت این آگاهانه نیست. اما معتقدم که می‌توانیم چیزهای بد را برای خود بخواهیم و همینطور اعتقاد دارم که می‌توانیم شرایط زندگی را با قدرت فکر تغییر دهیم.

 راز اول- جهان بر پایه تبادل ارزش ها بنا شده است :

این اولین راز بنیادی موفقیت است که اغلب مردم آن را فراموش می کنند و به آن توجهی ندارند. اکثر افراد به موفقیت های بزرگی در زندگی نزدیک می شوند و این موفقیت ها برای آنها دست یافتنی است؛ ولی هیچ وقت خود را با انرژی که اطرافشان را فرا گرفته وفق نمی دهند و هماهنگ نمی کنند. همه چیز در جهان مبتنی بر قانون تبادل ارزش برای ارزش است. اما این قانون یک ترازوی نا متعادل است. به این معنا که اگر شما بهای چیزی را بپردازید ، چندین برابر از آن نتیجه می گیرید. وقتی شما بذر خوبی را می کارید، چندین برابر خوبی به شما باز خواهد گشت. در ازای عشقی  که شما می ورزید و کارهای خوبی که انجام می دهید و به هر نسبتی که تلاش کنید، نتیجه اش را خواهید برد. همچنین زمانی که از منزل بیرون می روید و در مسیرتان یک عمل خیرخواهانه انجام می دهید و بذر محبت را در دل شخص نیازمندی می کارید، چندین برابر موفقیت در مسیر زندگی به سوی شما سرازیر می شود.

راز دوم- پنیر مجانی فقط در تله موش پیدا می شود!! : 

این نکته نشان می دهد که من خیلی گستاخ هستم. اما در واقع جمله ای بسیار مختصر و مفید است و نتیجه عمیقی بر چگونگی اداره کردن قوانین موفقیت دارد. شما با بردن یک بلیط لاتاری (بخت آزمائی)، رسیدن ارث و یا پیدا کردن یک چاه نفت در حیاط خانه خود ثروتمند نخواهید شد. این اتفاقات ممکن است برای افرادی پیش بیاید و آنها را به ثروتی موقتی برساند.اما این گونه ثروتها برای شما ماندگار نخواهند بود. شما نمی توانید موفقیت واقعی را بدون تلاش و بی آنکه بهایی برایش بپردازید، به دست آورید. همیشه بهایی برای پرداختن وجود دارد ؛ یک تبادل عادلانه بین ارزشها که در راز اول در مورد آن بحث کردیم. شواهد چندین و چند بار نشان داده که اغلب افراد فقیر کسانی بودند که ثروتی عظیم و باد آورده(مثلاً در یک لاتاری) به دست آورده بودند و چندین سال بعد ورشکست و بدبخت شدند. ما درباره افرادی صحبت می کنیم که 10، 20 و یا حتی 40 میلیون دلار برنده شده، پول خود را دریافت کرده بودند، ولی نمی دانستند از آن ثروت چگونه استفاده کنند؛ چون هیچگونه آگاهی در مورد قوانین موفقیت نداشتند. بنابراین بعد از مدتی پولی برایشان باقی نماند و عناصر دیگر موفقیت هیچگاه در زندگی آنها پدیدار نشد. هیچ چیزی رایگان به دست نمی آید. به طور مثال: اگر فروشنده ای به طور اشتباه مبلغ 5 دلار به شما اضافه بدهد و شما آن مبلغ را به او باز نگردانید، یا راهی پیدا کنید که بخواهید بدون پرداخت هزینه ای با سیم کشی از جایی صاحب تلویزیون کابلی شوید یا اینکه بخواهید بدون پرداخت هیچگونه وجهی روزنامه ای را بخوانید و آن را سر جایش بگذارید و ... ، طبعاً سزای این اعمالتان را خواهید دید و مطمئن باشید که روزی باید تاوان این دین ها را بپردازید. افراد موفق هرگز به دنبال هیچ چیز رایگانی نیستند. آنها همیشه از پرداختن بهای هر چیزی لذت می برند و خشنود و راضی هستند.

 راز سوم- افراد موفق اشخاصی افراطی در دین نیستند :     

افراد موفق با این که اشخاصی به شدت متدین نیستند اما عمیقاً انسانهایی با طرز تفکر معنوی و روحانی هستند. آ نها این نکته را درک کرده اند که تحمیل کردن عقایدشان به دیگران، آنها را از اصل و نهاد خویش( یعنی ذات مقدس الهی) دور می کند. سادگی زیبایی در جاده موفقیت وجود دارد: از خیال و تصور به واقعیت و ظهور. موفقیت واقعی شامل همه می شود و انحصاری و مخصوص یک شخص یا یک قشر خاص نیست.                                                      

راز چهارم - ثروت برای شما به صورت تصادفی پیش نمی آید! شما باید آن را به دست آورید :

شما تنها با خواندن زند گی نامه افرادی که از فرصتهای خویش استفاده کردند و به موفقیت رسیدند، موفق نمی شوید. این نکته همانند آن است که ارثی بزرگ به شما رسیده  باشد و یا پول زیادی در شرط بندی مسابقه اسب دوانی برنده شده باشید، که ثروتهایی بادآورده هستند. اما ثروت واقعی ( از همان نوعی که همیشه باقی می ماند) یعنی همان ثروتی که از نتیجه کاری که زحمت زیادی برایش کشیده اید، به دست می آید. شما در فکر و ذهن خود می خواهید فردی ثروتمند شوید. پس باید آن را از سطح فکری و ذهنی(سطح خیال) به سطح فیزیکی(واقعیت) برسانید و این راه به کمک گروهی از افراد (آنهایی که قبلاً در زندگی به موفقیت رسیده اند) انجام پذیر است که می توانند تجربه های خودشان را در اختیار شما قرار دهند تا شما نیز بتوانید موفقیت را به سوی خود جذب کنید.

راز پنجم - شما با کلامتان موفقیت را برای خود به وجود می آورید! :

من همیشه متحیر می شوم زمانی که می بینم افراد به چیزهای منفی فکر می کنند. دوستی با من تماس گرفت و گفت: " با کامیون به یک درخت بر خوردکردم " البته من تعجب نکردم. زیرا او قبلاً به من گفته بود: "همیشه زمانی که قراراست اتفاق خوبی برایم پیش بیاید، اتفاقات بدی رخ می دهد که من را از رسیدن به آن عقب می اندازد". مطمئناً هم که باید ا تفاق بیافتد! زمانی که او در ذهن نیمه هشیارش  بر این باور بوده، این باور وعقیده که در ناحیه ی ذهنی وجود دارد جای خود را با ناحیه فیزیکی عوض می کند و اتفاق به وقوع می پیوندد. فکر کنید چندین مرتبه اتفاق خوبی افتاده و افراد جملا تی شبیه به این گفته اند: "نمی توانم باور کنم، من هیچ وقت چیزی برنده نشده ام، من اصلاً شا نس ندارم  و .... " بعد زمانی که اتفاق بد و نا گواری برای آنها پیش می آید ، بشقاب را به زمین می اندازد، اشیاء را به این طرف و آن طرف پرتاب می کنند و یا می ایستند و فریاد  می زنند و می گویند :" من می دا نستم که این اتفاق برایم پیش می آید". من شنیده ام که مردم جملاتی نظیر این نیز می گویند: "من هر زمستان حداقل سه بار سرما می خورم". من نیز قبلاً می گفتم: "تقریباً سالی یک بار ضرر می کنم" و البته این اتفاق هم برایم پیش می آمد؛ تا زمانی که این جمله را قطع کردم. از آن موقع تا کنون بیشتر از9 سال است که چنین اتفاقی برایم پیش نیامده است. برخی از مردم فکر می کنند که این یک روش خوب و مؤد بانه است که ازطریق نسبت دادن جملا تی تحقیرآمیز به خود، خودشان را انسان هایی شایسته نشان دهند. جملاتی نظیر: پول برای من بی ارزش است، این زند گی که اکنون دارم حتی برایم زیاد هم هست و ... . این جملات شما را فقط نزد افراد شکست خورده عزیز خواهد کرد. اما بر زبان آوردن این گونه الفاظ نه تنها موفقیت را از شما دور می کند، بلکه همان چیزهایی را که گفته بودید، واقعاً برایتان رخ خواهد داد. شما می توانید با به کار گیری کلمات مثبت، خصوصاً در جملا تی که هنگام صحبت کردن از آنها استفاده می کنید به موفقیت  برسید. اگر شما می خواهید موفقیت خود را به وسیله کلماتی که با آنها صحبت می کنید تعیین کنید، چرا از جملا تی شبیه به این جمله مثبت استفاده نکنید:

"پول به سمت من جذب می شود مثل یک آهنربا!"

راز ششم = نمی توانید از زیر پرداخت سهم خود به کائنات شانه خالی کنید

این اولین راز سعادت وهمان رازی که اکثر مردم متوجه آن نیستند. آنها سعادت را مانند طلب خود میدانند و توجهی به انرژی که آنرا احاطه کرده ندارند .همه چیز در کائنات بر اساس مبادله ارزش در برابر ارزش است ولی کفه های این ترازوی مبادله ٬ هم سطح نیستند . آنچه که میدهید چند برابر آن بسوی شما باز میگردد معمولا ده برابر . پس بروید بیرون و کار خیری انجام دهید بذر نیکی برای نیازمندی بکارید و با مردم مهربانتر باشید . بدانید که سعادت بیشتری بر سر راهتان قرار میگیرد .

راز هفتم = تندرستی ٬ عشق ٬ شادی و پول نامحدود هستند

 اگر فردی را در آغوش بگیرید آیا از تعداد درآغوش گرفتنهایی که در عمرتان باقی مانده است کم میشود؟ البته که نه .

چیزهایی که ثروت واقعی به حساب میایند مانند تندرستی و عشق و شادی و پول نامحدود هستند و در واقع خود را تکثیر میکنند . هر چه عشق بیشتری به دیگران ببخشید عشق بیشتری بسویتان جذب میشود پولی که می بخشید انرژی خود را آزاد میکند و این انرژی باران سعادت را بر سرتان خواهد باراند و این چرخه ای است که تا ابد ادامه دارد .

راز هشتم=سعادت طبق قانون خلا عمل میکند

طبیعت از خلا متنفر است و همیشه سعی میکند خلا را با خوبی پر کند . اگر دستتان پر باشد کائنات نمیتواند چیزی در دستتان بگذارد . بهترین راه برای جذب چیزی مثبت رها کردن یک چیز منفی است .

اگر لباس نو میخواهید لباسهای قدیمی را به بی خانمانها هدیه کنید . اگر بدنبال نیمه دیگر زندگی خود میگردید ابتدا به روابط نامشروعی که دارید پایان دهید .

اگر به سعادتی که بدنبالش هستید هنوز نرسیده اید از خود بپرسید چه چیزی را نگه داشته ام که باید رها کنم ؟

راز نهم = فقرا اغلب فکر و ذکرشان پول است

معمولا فقرا میگویند که ثروتمندان تمام افکارشان درباره پول است اما در حقیقت فقرا بسیار بیشتر از ثروتمندان به پول فکر میکنند که روانشناسان به آن برون فکنی میگویند یعنی افراد ترسها و انگیزه های خود را بر دیگران فرافکنی میکنند.

زمانیکه آس و پاس بودم فقط به پول فکر میکردم نگران مالیات و مخارج زندگی و ... بودم در حال حسادت به افراد پولدار . اما حالا که پول دارم بندرت به آن فکر میکنم وقتیکه موضوعیت پول را از سر راه خود بردارید میتوانید بدون نگرانی از فوائد آن بهره ببرید .

راز دهم = قویترین ابزار رسیدن به سعادت دانایی است

اگر فرد کم خردی پولش را از دست میدهد که همیشه همینطور است دلیلش این است که فرد دانایی بزودی سعادت را بسوی خود خواهد کشید که همینطور هم میشود .

اگر در طلب ثروت زیاد هستید ابتدا بدنبال دانایی عالی باشید .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

موسیقی

شخصیت شما در موسیقی مورد علاقه تان نهفته است!

روانشناسی | شخصیت شما در موسیقی مورد علاقه تان نهفته است! محققان دانشگاه کمبریج بر اساس مطالعات جدیدی اعلام کردند شخصیت افراد مختلف را می توان با بررسی موسیقی مورد علاقه این اشخاص به راحتی تعیین کرد.
 

محققان دانشگاه کمبریج اعلام کردند افراد بر اساس سلیقه موسیقیایی افراد دیگر درباره شخصیت، ارزشها، طبقه بندی اجتماعی و نژاد آنها قضاوت می کنند.

بر اساس این تحقیقات و جمع آوری نظر افراد مختلف درباره دوستداران سبکهای مختلف موسیقی طرفداران موسیقی کلاسیک افرادی زشت و خسته کننده هستند، دوستداران سبک راک از احساسات ناپایداری برخوردارند و طرفداران موسیقی پاپ شخصیتی کاملا مبهم و ناشناخته دارند.

محققان به منظور بررسی این نظریه از تعدادی از داوطلبان درخواست کردند از میان 6 سبک موسیقی راک، پاپ، کلاسیک، جاز، رپ و الکتریک یکی را انتخاب کنند.

نتایج نشان داد که طرفداران سبک جاز متفکر، صلح دوست، آزادی خواه بوده و از روحیه ای دوستانه و خونگرم برخوردار هستند.

علاقمندان موسیقی کلاسیک نیز افرادی ساکت، خونگرم، مسئول و هوشمند هستند اما از نظر فیزیکی نا متناسب بوده و چندان خوشایند نیستند.

کسانی که به موسیقی راک علاقه نشان دادند دارای خلق و خوی سرکش و کاملا غیر مسئول بوده و دارای احساسات ناپایداری هستند و طرفداران موسیقی پاپ از شخصیتی بسیار قراردادی و آرام اما ساده و بدون پیچیدگی برخوردارند.

دوستداران موسیقی رپ از نظر فیزیکی بسیار سالم و متناسب بوده و در عین حال نسبت به تمامی افراد داوطلب شرکت کننده بسیار خشونت طلب و پرخاشگر هستند و طرفداران موسیقی الکترونیک افرادی کاملا عصبی به شمار می روند.

بر اساس گزارش تلگراف، این تحقیقات به مناسبت بزرگداشت هشتصدمین سالگرد تاسیس دانشگاه کمبریج انجام گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونه با افکار منفی مقابله کنیم؟

آن روز که این اطلاعات را از دو سایت مختلف گرفتم، امتحانشان کردم و ظرف بیست و چهار ساعت، سی تا چهل درصد افسردگی ام رفع شد . طی دو سه روز آتی که این تمرین را انجام می دادم، متوجه شدم عادت بدی را که در تمام عمرم حتی از آن آگاه نبودم، ترک کرده ام . داشتم خودم را از بین می بردم . من هیچ گاه با مشکلاتم برخورد معقولی نداشتم . ناخودآگاه نیرو و قدرتم را هدر می دادم تا روزگارم را سپری کنم . به مجرد این که در این تمرین پیشرفت کردم، در برابر احساساتم مقاوم تر شدم و در نتیجه بیش تر احساس رضایت کردم . تقریبا یک شبه، در درونم شادی و نیروی مضاعفی به وجود آمد و از آن موقع تاکنون، این تمرین ساده و مؤثر را ادامه داده ام . جالب تر این که می توانید این روش را در محیط کار هم به کار ببرید تا بر مشکلات روحی غلبه کنید . این روش در هر کاری مؤثر است . آیا تا به حال دچار افسردگی، اضطراب یا ترس شده اید؟ من دچار این حالت ها شده ام و بی چون و چرا آن ها را پذیرفتم . وقتی تمرین فکر نکردن (Stopping - Thought) را شروع کردم، از خودم پرسیدم من نگران چه بودم؟ سرمایه ام، مواجه شدن با کار ناخوشایند؟ حرف هایی که درباره ام گفتند و عصبانی ام کرد؟ شکست هایم؟ وقت دندانپزشکی یا مشکلات لاینحل؟

ضمیر ناخودآگاهم مرتبا خاطرات تلخ گذشته را مرور می کرد و به ضمیر خودآگاهم می فرستاد . در سایت تقاضای کار، این موارد را دیدم: پرستارهایی که ساعت های طولانی بدون این که کسی از آن ها تشکر کند کار می کنند، هم گرفتار افکار منفی می شوند . به خودشان می گویند: چقدر کار انجام نشده دارم و فرصت کمی هم مانده یا کارهای زیادی که مانده اند و تمایلی به ا نجامشان ندارم و یا مسائل لاینحلی که آن ها را نگران می کند و لذت و نیرو را از آن ها می گیرد .

برای پیشرفت در کار یا احساس آرامش، بهترین راه این است که:

1 . اگر احساس افسردگی، عصبانیت، ترس یا تصوری از هر چیز منفی می کنید، بپرسید چه چیز باعث نگرانی است .

2 . وقتی که متوجه شدید که مساله چه بوده، خیلی راحت به خودتان بگویید: این افکار نه تنها به من کمکی نمی کند، بلکه مضر هم هست ; نباید به آن ها اجازه ورود بدهم و با تمام قدرت با آن ها مقابله کنید . همان ابتدای کار ضعیف می شوند که این هم پیشرفت خوبی است و با کمی تمرین پیشرفت های بیش تری هم می کنید .

3 . مراقب افکار منفی بعدی باشید که شاید ده ثانیه یا ده دقیقه بعد به سراغتان بیاید و به همان روش قبلی عمل کنید . با علم به این که این افکار مخل آرامشتان است، در برابر آن ها مقاومت کنید و به آن ها بگویید: از ذهنم دور شوید ای پیام های بیهوده، مضر، ظالم و انرژی دزد! من مانع ارسال این پیام به خود می شوم . این ها هیچ سودی برای من ندارند . کلی هم به ضررم تمام می شوند .

4 . باز هم مراقب باشید و ببینید افکار ناخودآگاهتان چه هستند; افکار اصلی که گرفتارشان هستید، چه هستند و بعد در برابر افکار مخرب مقاومت کنید .

5 . متوجه شدم افکار منفی هر چند ثانیه یک بار به ذهنم خطور می کنند . اوایل، مقابله با آن ها به تنهایی بسیار مشکل بود; اما من نهایت تلاشم را کردم و باتمرین، در رویارویی با این افکار مضر و مزاحم، موفق تر شده ام .

مرتب به خودم تلقین می کردم: در برابر افکار مزاحم و بی ارزش که اصلا هیچ فایده ای هم ندارند، مقاومت کن!

6 . در ضمن تمرین مهارت، احساس می کنید قوی تر از گذشته شده اید و زودتر متوجه پیام های منفی می شوید که به ذهن خودآگاهتان راه پیدا می کند .

7 . همچنین متوجه می شوید که راحت تر آن ها را شناسایی می کنید و در نتیجه، حتی مانع ورود آن ها به ضمیر خودآگاهتان می شوید و از آن جایی که به موقع جلوی آن ها را می گیرید، دیگر نمی توانند شما را شکست دهند; بنابراین احساس قدرت و نیروی بیش تری می کنید .

8 . سرانجام این که متوجه می شوید که دوست دارید مچ این افکار را در همان ابتدای کار بگیرید و مانعشان شوید و ملاحظه می کنید که می توانید این کار را انجام دهید; زیرا آن قدر احساس خوبی دارید که می دانید بهتر است هر چه زودتر تمام این افکار را دور بریزید .

9 . در طی چند روز من نه تنها توانستم آن ها را با ضمیر خودآگاهم شناسایی کنم، بلکه عادت به خلق این گونه افکار را هم در زمان کوتاهی ترک کردم . حالا دیگر به ذهنم راه پیدا نمی کنند و در عوض، به خاطر تلاشی که برای فکر کردن به افکار منفی کرده ام، احساس قدرت می کنم و این بهترین روش برای کمک به خودم در راه رسیدن به زندگی بهتر و احساس قوت است .

10 . شما از تلاشتان احساس رضایت می کنید به محض این که بفهمید یکی از این افکار دارد وارد ضمیر ناخودآگاهتان می شود، تمام تلاشتان را صرف مبارزه با آن می کنید یا می توانید با فکر کردن به چیزهای بهتر، فکرتان را سرگرم کنید و آن وقت این فکر منفی معجزه می کند و بدون هیچ تاثیری بر روی شمااز بین می رود و آن وقت است که ملاحظه می کنید کارتان عالی بود و شادابی را که شاید مدت ها احساس نکرده بودید، حس می کنید .

ممکن است به ذهن پرستاری این فکر خطور کند که هیچ کدام از گزارش های کاری اش را ننوشته، وقت زیادی هم ندارد . این یک فکر مخرب و مزاحم است که انرژی و انگیزه اش را از بین می برد . بنابراین ممکن است با خودش بگوید: ای افکار مزخرف از ذهنم بیرون بروید! من نیازی به یادآوری کارهای عقب افتاده ندارم . من این افکار منفی را نمی پذیرم . آنها نتیجه هر کاری را هم که الان دارم انجام می دهم، از بین می برند و انرژی ام را نیز هدر می دهند و مرا به احساس شکست و خستگی سوق می دهند . با این تمرین، این پرستار متوجه می شود که با مقاومت در برابر افکار منفی، مانع آن ها می شود و به خاطر تلاشش، احساس نیروی تازه، قدرت و نشاط می کند . این پاداش اوست و بدین ترتیب او می تواند بدون افکار منفی، حتی از کارش لذت هم ببرد . بعد از مدت کوتاهی او پی می برد که این عادت بد (ایجاد افکار منفی) را از بین برده و در کارش مشتاق تر و استوارتر می شود . باور کنید که این روش برای شما هم سودمند است . امتحانش کنید . من مثل آن مادری نیستم که سه بچه کوچک دارد . . . او هم می تواند از این طرز فکر استفاده کند و از روش فکر نکردن سود هم ببرد . یعنی به خود می گوید: آن قدر به من یادآوری نکنید که هنوز چه کارهایی را انجام نداده ام . چه فایده ای دارد که بفهمم کارهای خانه هنوز انجام نشده اند . این کار بی فایده است و فقط کاری را که الان دارم انجام می دهم، خراب می کند . این افکار باافکار منفی که خودمان ایجاد می کنیم، به وجود می آیند و زمینه ای می شوند برای احساس ندامت و خستگی روحی . دلیل به وجود آمدن این افکار هر چه هست، بهایش هم سنگین است، بسیار سنگین!

مثلا خود من در به وجود آوردن بیماری افسردگی مزمن و خفیف در خودم دخیل بودم . بنابراین افکار مزاحم را جست و جو کنید . وقتی که احساس درد سختی می کنید، با آن مبازه کنید و آن را نپذیرید . به مراقبتتان ادامه دهید و مانع دخالت این پیام ها در زندگی شوید ملاحظه کنید که دارید قوی تر می شوید و به این نیروها اجازه دهید تا حتی در پیشرفت شما در روش فکر نکردن، یاریتان کند . از بقیه زندگی با شادی، اشتیاق و نیروی بیش تر لذت ببرید و به اوج خوشبختی هم فکر نکنید .

باید اثر این روش را بلافاصله بعد از چند ساعت حس کنید; همان طور که در مورد من این طور بود . چهار ساعت تلاش مرا به شادی رساند . در خود احساس قدرت مجددی می کردم و این به من در نبرد علیه افکار بد شجاعت داد .

در آخر می بینید که آن افکار به ضمیر خودآگاه شما نمی آیند و بدین وسیله خودتان را از شر رفتار مخرب و زیان باری که ناآگاهانه در طول زندگی داشته اید، نجات می دهید . موفق باشید و خوب فکر کنید .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰