! what if there was no lie

۴۱ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

شخصیت شناسی یا روانشناسی شخصیت


روانشناسی شخصیت,شخصیت شناسی,تحلیل شخصیت

رشته روانشناسی شخصیت به بررسی ابعاد مختلف شخصیت انسانها می پردازد

 

روانشناسی شخصیت چیست؟

در رشته روانشناسی شخصیت، ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های ادراکی، هیجانی، ارادی و بدنی افراد و چگونگی سازگاری فرد با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد.

دانشجویان رشته روانشناسی شخصیت به مطالعه  الگوهای خاص تفکر، احساسات و رفتار که هر فرد را از دیگری متمایز می‌کند، می‌پردازند. این روان‌شناسان معمولاً در محیط علمی به عنوان مدّرس یا پژوهشگر فعالیت می‌کنند.

 

شخصیت شناسی

در روانشناسی شخصیت، تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کرده‌اند. هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می‌کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوند» تعریف می‌کنند.

 

شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می‌گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می‌توان این خصلتها را شامل اندیشه، احساسات، ادراک شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می‌شود.

 

نظری اجمالی به تعاریف شخصیت شناسی، نشان می‌دهد که تمام معانی شخصیت را نمی‌توان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی می‌دانست که محور تمام تجربه‌های وجودی بود. یا گوردن آلپورت شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت‌های فردی را جهت می‌دهد تلقی کرده است. واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافته‌ای از عادات می‌پنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.

 

شخصیت چیست؟ 

شخصیت تشکیل شده است از الگوهای ویژه فکری، احساسی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می‌سازد. شخصیت، سرچشمه درونی دارد و در طول حیات، تقریباً پایدار باقی می‌ماند. 

روان‌شناسی شخصیت، ویژگی‌های یگانه افراد و نیز مشابهت‌ها بین گروه‌هایی از افراد را مورد مطالعه قرار می‌دهد.

 

ویژگی‌های شخصیت

شخصیت، سازمان یافته و سازگار است.

شخصیت، هر چند پدیده‌ای روانی است امّا تحت تاثیر فرایندها و نیازهای بیولوژیک قرار دارد.

شخصیت باعث پدیدآمدن رفتارها می‌گردد.

شخصیت از طریق افکار، احساسات، رفتارها و بسیاری چیزهای دیگر نمود می‌یابد.

 

شخصیت از دیدگاه روانشناسی

دیدگاه روانشناسی در مورد «شخصیت» چیزی متفاوت از دیدگاههای «مردم و جامعه» است در روانشناسی شخصیت افراد به گروههای «با شخصیت و بی‌شخصیت» یا«شخصیت خوب و شخصیت بد» تقسیم نمی‌شوند؛ بلکه از نظر این علم همه افراد دارای «شخصیت» هستند که باید به صورت «علمی» مورد مطالعه قرار گیرد این دیدگاه باعث پیدایش نظریه‌های متعددی از جمله : نظریه روانکاوی کلاسیک ، نظریه روانکاوی نوین ، نظریه انسان گرایی، نظریه شناختی، نظریه یادگیری اجتماعی و … » در حوزه مطالعه روانشناسی شخصیت شده است.

 

ماهیت شخصیت و انسان

یکی از جنبه‌های با اهمیت در «روانشناسی شخصیت» که در «نظریه‌های شخصیت» منعکس شده است برداشت یا تصوری است که از ماهیت «انسان و شخصیت او» ارائه شده است (یا می‌شود). این سوالها با ویژگی اصلی انسان ارتباط برقرار می‌کنند و همه مردم (شاعر ، هنرمند ، فیلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش های مختلف به این سوالها پاسخ می‌دهند؛ بطوری که می‌توانیم بازتاب همه جانبه آنها را در «کتابها ، تابلوهای نقاشی ، و در رفتار و گفتارشان» ببینیم و روانشناسی شخصیت و نظریه پردازان این حوزه نیز از آن مستثنی نیستند.

 

تاریخچه مطالعه روان‌شناسی شخصیت

تاریخچه مطالعه روان شناسی شخصیت به زمان یونان باستان بر می گردد. کوشش دانشمندان برای توصیف و طبقه‌بندی منش آدمی را می‌توان در یونان باستان ردیابی کرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه یکی از مزاج‌های چهارگانه (خون، صفرای سیاه، بلغم و صفرای زرد) نسبت می‌دادند و بر این اساس، افراد را به چهار سنخ یا تیپ شخصیتی: دموی ‌مزاج، سوداوی ‌مزاج(مالیخولیایی)، بلغمی‌ مزاج و صفراوی ‌مزاج طبقه‌بندی می‌کردند. بدین ترتیب، ضمن این‌که افراد به سنخ‌های مختلف شخصیتی طبقه‌بندی می‌شدند علت تفاوت‌های فردی نیز توجیه می‌شد. این نظریه شخصیت تا قرن 19 هم‌ چنان دوام یافت.

 

نظریه‌های شخصیت، طی دوران شکل‌گیری خود مانند هر پدیده دیگری تحت تاثیر عوامل مختلف تاریخی قرار گرفته‌اند. از آن میان، چهار عامل نقش موثری داشته‌اند که عبارتند از: پیشرفت طب بالینی اروپا، روش‌های روان‌سنجی، روان‌شناسی رفتارگرایی و روان‌شناسی گشتالت. علاوه بر این عوامل تاریخی، عوامل معاصر موجود نیز در روان‌شناسی شخصیت تاثیر گذاشته‌اند. از جمله این عوامل می‌توان از پیدایش یا تکامل رشته‌هایی مانند روان‌شناسی میان‌فرهنگی، فرایندهای شناختی، روان‌شناسی در پهنه زندگی(تمام مدت عمر) و انگیزش نام برد.

 

روان‌شناسان شخصیت برای مطالعه و تحقیق، از چهار نوع داده استفاده می‌کنند که عبارتند از: داده‌های مربوط به سوابق زندگی فرد، داده‌های جمع‌آوری شده توسط مشاهده‌گر، داده‌های حاصل از آزمون‌ها و داده‌های حاصل از گزارش‌های شخصی. هر یک از روان‌شناسان شخصیت، نوعی از این داده‌ها را ترجیح می‌دهند. اما همه آن‌ها در مورد فایده بالقوه هر یک از انواع چهارگانه داده‌ها تردیدی ندارند.

 

نظریه های شخصیت,روان شناسی شخصیت,مطالعه شخصیت

تاریخچه مطالعه روانشناسی شخصیت به زمان یونان باستان بر می گردد.

 

مطالعه شخصیت 

روش‌های چندی برای مطالعه شخصیت وجود دارد. هر روش دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود است:

روش‌های تجربی: در این روش‌ها پژوهشگر متغیرهای مورد نظرش را کنترل و دستکاری می‌کند و نتایج را می‌سنجد. این علمی‌ترین روش تحقیق است، امّا پژوهش‌های تجربی، هنگامی که مطالعه جنبه‌هایی از شخصیت نظیر انگیزه‌ها، هیجانات و تمایلات مورد نظر باشد، ممکن است بسیار پیچیده باشد.

 

مطالعات موردی و روش‌های خود-گزارشی: این روش بر تحلیل عمیق فرد و همچنین اطلاعات فراهم شده از فرد تکیه دارد. مطالعات موردی به شدّت وابسته به تفسیر مشاهده کننده است در حالی که روش‌های خود-گزارشی به حافظه فرد مورد نظر بستگی دارد. به این دلیل، این روش‌ها بسیار ذهنی هستند و تعمیم یافته‌ها به جامعه‌ای بزرگتر دشوار است.

 

تحقیقات بالینی: این روش بر اطلاعات جمع‌آوری شده از بیماران بستری، در طول دوره درمان تکیه دارد. بسیاری از نظریه‌های مربوط به شخصیت بر پایه این نوع پژوهش قرار دارد امّا به دلیل آن که موضوعات تحقیق، منحصر به فرد و نشانگر رفتار نابهنجار هستند، این تحقیق بسیار ذهنی است و تعمیم آن دشوار است.

 

نظریه‌های شخصیت

نظریه‌های بیولوژیک: رویکردهای بیولوژیک، عوامل ژنتیکی را مسئول شخصیت می‌شناسند. پژوهش‌هایی که بر روی وراثت به عمل آمده، وجود ارتباط بین عوامل ژنتیکی و ویژگی‌های شخصیتی را نشان می‌دهد. یکی از معروف‌ترین نظریه‌پردازان بیولوژیک، هانس آیزنِک است که بین جنبه‌های شخصیتی و فرایندهای بیولوژیک ارتباط برقرار کرد. برای مثال، آیزنک چنین عنوان کرد که افراد درون‌گرا دارای تحریک مغزی بالایی هستند و این امر آن‌ها را به سوی اجتناب از تحریک هدایت می‌کند. از سوی دیگر، آیزنک عقیده داشت که برون‌گراها دارای تحریک مغزی کمی هستند و این امر باعث می‌شود که به دنبال تجربیات تحریکی بروند.

 

نظریه‌های رفتاری: نظریه‌های رفتاری، شخصیت را حاصل تعامل بین فرد و محیط می‌دانند. نظریه‌پردازان رفتاری، به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده و اندازه‌پذیر می‌پردازند و نظریه‌هایی که افکار و احساسات درونی را به حساب می‌آورند، رد می‌کنند. اسکینر و آلبرت بندورا از جمله نظریه‌پردازان رفتاری هستند.

 

نظریه‌های روان پویشی: نظریه‌های روان‌پویشی شخصیت به شدّت تحت تأثیر کارهای زیگموند فروید است و بر تأثیر ذهن ناهشیار (ناخودآگاه) و تجربیات کودکی بر روی شخصیت تأکید دارد. نظریه‌های روان‌پویشی شامل «نظریه مرحله روانی-جنسی» فروید و «مراحل رشد روانی-اجتماعی» اریکسون است.

 

فروید عقیده داشت که سه مؤلفه سازنده شخصیت عبارتند از نهاد، خود و فراخود. نهاد، مسئول کلیه نیازها و امیال است در حالی که فراخود، مسئول اخلاقیات و ایده‌آل‌ها می‌باشد. و خود، بین درخواست‌های نهاد، فراخود و واقعیت در نوسان است. 

 

اریکسون عقیده داشت که شخصیت در طی یک سری از مراحل پیشرفت می‌کند و در هر مرحله برخی تناقض‌ها بروز می‌کند. موفقیت در هر مرحله به غلبه موفقیت‌آمیز بر این تناقض‌ها بستگی دارد.

 

نظریه‌های انسان‌گرایانه: نظریه‌های انسان‌گرایانه بر اهمیت اراده آزاد و تجربیات فردی در رشد شخصیت تأکید دارد. این نظریه پردازان بر مفهوم خود-شکوفایی که نیازی فطری برای رشد شخصی است تأکید می‌نمایند. از جمله این نظریه‌پردازان می‌توان به کارل راجرز و آبراهام مزلو اشاره کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلایل گرایش به جنس مخالف!؟


دلایل گرایش به جنس مخالف,رابطه دوستی با جنس مخالف

عشق، پدیده ای هیجانی و اعجاب انگیز است که بیشتر مردم جهان را درگیر خود می کند.

رابطه دوستی و صمیمیت یعنی توانایی در میان گذاشتن افکار و احساسات با یک دوست. در یک رابطه صمیمی، فرد احساس راحتی می کند و اطلاعاتی راجع به خود در اختیار دیگری قرار می دهد. گونه ای از این رابطه دوستی و صمیمیت مربوط به جنس مخالف می شود.

رویکردهای گوناگون، تلاش هایی برای تبیین دلایل و عوامل زمینه ساز گرایش به جنس مخالف داشته و هر یک از منظری به این مسئله نگاه کرده اند اما آنچه می توان در همه این رویکردها و نظریه ها یافت، بیان این است که «گرایش به جنس مخالف امری کاملا طبیعی و سالم است». با این حال در این مقاله سعی خواهیم داشت از منظر روانشناسی دلایل گرایش به جنس مخالف را برای شما شرح دهیم.

وارد شدن به سنین نوجوانی
عشق، پدیده ای هیجانی و اعجاب انگیز است که بیشتر مردم جهان را درگیر خود می کند. دلباختگی و عشق برای اولین بار در دوران بلوغ، احساس و معمولا با یک نگاه شروع می شود. از این رو، خاطرخواهی و تمایل به غیرهمجنس در نوجوانی طبیعی است و نوجوانان با فشار زیادی برای داشتن رابطه با غیرهمجنس روبرو هستند. بسیاری از آنان، ساعت ها درباره خاطرخواهی که حتی او را هم نمی شناسند، به خیالبافی می پردازند و این خاطرخواهی را به عنوان عشق قلمداد می کنند در حالی که این دلباختگی احساس درازمدت و پایداری نخواهد بود.

بیدار شدن تمایلات جنسی و میل به رابطه صمیمی
از دوران نوجوانی، احساسات جنسی با تاکید بیشتری نسبت به سنین قبلی افزایش می یابد و نوجوانان میل شدیدی برای برقراری رابطه صمیمی و عموما با غیرهمجنس پیدا می کنند. البته این گرایش در پسران و دختران متفاوت است، به طوری که پسران احساسات و تمایل روابط جنسی شدیدتری دارند، به سرعت تحریک می شوند و در روابط دوستی با غیرهمجنس بر جنبه های روابط جنسی تاکید می کنند، در حالی که نوجوانان دختر، تمایل زیادی به نشانه های عاطفی دارند.

رهایی از هیجانات منفی
دوره نوجوانی و جوانی پر از هیجان است، هیجاناتی که گاهی مانند افسردگی و اضطراب جنبه منفی دارند. برخی از مشاوران سلامت روان، فرض می کنند افسردگی و اضطراب با گرایش به جنس مخالف ارتباط دارد. مطالعه ای در این زمینه نشان داد افسردگی در تعدادی از دختران و مصرف مواد مخدر در تعدادی از پسران عامل خطرناکی برای تجربه جنسی در رابطه با غیرهمجنس است. در واقع برخی از نوجوانان و جوانان برای کنترل اضطراب و افسردگی به سمت برقراری رابطه با جنس مخالف رو می آورند و این روابط راه فراری برای آنان می شود.

دستیابی به هویت مردانگی و زنانگی
در اواخر نوجوانی و اوایل جوانی، فرد به دنبال کسب هویتی است که متناسب با جنسیت خود باشد، گرایش به جنس مخالف می تواند برای هر دو جنس احساس هویت مردانگی و زنانگی را تقویت کند. در تحقیقی، نوجوانانی که به دنبال هویت بوده اند، انتخاب دوست دختر و پسر آنها اتفاقی تر و تصادفی صورت می گیرد اما نوجوانانی که ایده های نسبتا روشنی از هویت خود داشته اند، بیشتر به دنبال صمیمیت و اعتماد در روابط بوده اند.

کسب شناخت برای ازدواج
برخی از افراد به خصوص دختران، صرفا برای ایجاد زمینه های شناخت بیشتر که منجر به ازدواج و رابطه ای متعهدانه و بلند مدت شود، به سمت برقراری ارتباط با جنس مخالف می روند. در این موارد دختر و پسر با طرح مسئله ازدواج با یکدیگر سعی می کنند نیازهای عاطفی همدیگر را برآورده کنند و به شناخت بیشتر یکدیگر مبادرت ورزند. گرچه در شرایط کنونی جامعه ما، بسیاری از این روابط با مخالفت خانواده، در نهایت منجر به ازدواج نخواهد شد.

فشار همسالان
در سنین نوجوانی و جوانی برای هر دو جنس فشار زیادی از طرف دوستان و همسالان برای برقراری رابطه نزدیک با غیرهمجنس ایجاد می شود. به طوری که دختران داشتن دوست پسر را نشانه جذابیت و پسران داشتن دوست دختر را نشانه قدرت و احساس مردانگی می دانند.

فرصت های اجتماعی بیشتر
در تحقیقات مشخص شده است گاهی صرف نمایش مکرر یک محرک معین، رفته رفته نگرش خوشایندتری نسبت به آن پدیده به وجود می آورد. شاید به وجود آمدن بیشتر زمینه های آشنایی، مجاورت، اوقات خوش، دیدن مداوم و طولانی افراد در طی یک دوره و ... یکی از دلایل به وجود آمدن و به خصوص شیوع علاقه و گرایش به جنس مخالف باشد. البته این بدان معنا نیست که به وجود آمدن زمینه های حضور زنان و دختران در عرصه های اجتماعی مانند مردان، بد و نکوهیده است، بلکه بدین معناست که در روند طبیعی این موضوع، پیدایش و شیوع بیشتر گرایش به جنس مخالف به دلیل فراهم شدن زمینه های مناسب، افزایش می یابد.

شیوه های فرزند پروری والدین
نوع روابط با غیر همجنس در نوجوانی و جوانی، رابطه نزدیکی با پیوند بین والدین و نوجوان در کودکی دارد. اگر فرد در کودکی حضور فعال، حساس و همیشگی والدین را تجربه کند، بر روابط نوجوانی او تاثیر مطلوبی می گذارد.


در یک پژوهش در آمریکا، نشان داده شد حمایت والدین از نوجوانان خود و درگیر شدن در زندگی آنها، تاثیر مهمی بر رفتار دوستی نوجوان دارد. در بین نوجوانانی که می گویند آنها هرگز درباره مشکلات خود با اعضای خانواده بحث و گفتگو نمی کنند، احتمال گرایش به جنس مخالف و اعمال رفتارهای پرخطر جنسی شایع تر است.

نوجوانان پسر، که حمایت عاطفی بسیاری از والدین خود دریافت می کنند، و دخترانی هم که با مادرانشان صحبت می کنند، کمتر در معرض خطر برقراری روابط خطرناک با غیرهمجنس قرار دارند. نوجوانی که در دوره کودکی خود پاسخ های مناسبی به نیازهای عاطفی و جسمی اش از سوی والدین دریافت نکرده، ممکن است به دلیل احساس طرد از سوی والدین در صورت ارتباط با غیر همجنس به سرعت در روابط درگیر شود تا احساس کند به دوست پسر یا دختر خود بسیار نزدیک است.

همچنین نداشتن علاقه برای تشکیل خانواده، بالا رفتن سن ازدواج، کمبود محبت، نیاز به همدلی و ابراز عاطفه، زندگی در خانواده با روابط ضعیف عاطفی، ناآگاهی از خود و جنس مخالف، چشم و هم چشمی و ... از جمله عوامل تاثیرگذار بر افزایش گرایش به روابط احساسی بین دختر و پسر در این دوران است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

رابطه قبل از ازدواج مان چه آینده ای دارد؟

رابطه های قبل از ازدواج یکی از دغدغه های تمام دختران و پسران جوان است. همیشه این سوال در ذهن شان به وجود می آید که از کجا بفهمیم رابطه مان به شکست می رسد یا ازدواج؟



این سوالی است که ذهن خیلی از ما را به خود مشغول کرده است. از کجا باید بفهمیم که آیا این رابطه هم مثل خیلی از روابط دیگر که شروع خوبی داشته اند اما در نهایت منجر به شکست شدند، به جدایی ختم می شود یا نه؟ شاید یکی از آرزوهای بزرگ هرکس در آستانه انتخاب همسر و ازدواج این باشد که پیشگو یا فالگیری را پیدا کند که بتواند آینده ازدواجش را پیشگویی کنید. برای اینکه بدانید رابطه تان تا چه حد در معرض خطر است، با علایم خطر آشنا شوید : روابطی که احتمال شکست در آنها بیشتر از 50 درصد است.

رابطه ای که در آن عشق یک طرفه است

حتما شنیده اید که می گویند «عشق یک سره باعث دردسره!» اگر میزان علاقه و انرژی ای که شما برای رابطه تان می گذارید به طرز چشمگیر و احتمالا آزاردهنده ای بیشتر از طرف مقابل است (یا برعکس)، امکان اینکه در رابطه تان دچار ناکامی شوید زیاد است. تحقیقات روان شناسان اجتماعی نشان داده است که رابطه ای که حالت متعادل دارد و دو طرف تقریبا به یک اندازه به آن علاقه دارند و سرمایه گذاری (مادی و معنوی) نسبتا یکسانی در رابطه شان می کنند دوام بیشتری دارد. روابطی که در آن زن و مرد با هم تناسب کافی ندارند (یکی از آنها از هر جهت موقعیت بسیار بالاتری نسبت به دیگری دارد) در حالت عدم تعادل قرار دارند و آینده خوبی برایشان پیش بینی نمی شود.


رابطه ای که در آن یکی از طرفین یا هر دو تغییر زیادی کرده اند

اگر شما یا طرف مقابلتان به خاطر دیگری تغییری اساسی در زندگی یا شخصیت خود ایجاد کرده باشید، چه از روی اجبار و چه از روی علاقه بیش از حد و برای از دست ندادن طرف مقابل، بسیار محتمل است که دیر یا زود مثل فنر سر جای خودتان برگردید و رابطه را مختل کنید. افرادی که به خاطر رابطه اولویت بندی زندگی خود را تغییر می دهند، از خصوصیات زنانه یا مردانه طبیعی خود دست می کشند، از شغل آرمانی (به خصوص آقایان) یا از دلبستگی های همیشگی (به خصوص خانم ها) صرف نظر می کنند، خصوصیات شخصیتی خود را به ناگهان تغییر می دهند یا خود را مجبور به قبول اعتقادات و ارزش هایی می کنند که در عمق وجودشان آن را قبول ندارند، در واقع از همان اول چنان برداشت بزرگی از حساب پس انداز عاطفی رابطه شان کرده اند که رابطه هر لحظه ممکن است با کوچک ترین مشکل از هم بپاشد و نخواهد توانست از شرایط سختی که در هر زندگی مشترکی پیش می آید به سلامت عبور کند.


رابطه ای که در آن یکی از طرفین در دسترس نیست

«از دل برود هر آن که از دیده برفت»؛ جمله تلخی است و اصلا رمانتیک نیست، اما حقیقت دارد. افرادی که در دسترس نیستند، خواه ناخواه به رابطه آسیب می رسانند. ازدواجی که در آن قرار است شما در یک شهر باشید و همسرتان در شهر دیگر و مثلا فقط آخر هفته ها با هم باشید، به یک دوستی از راه دور تبدیل می شود. احتمالا الان دارید استثناهای این قانون را در ذهنتان مرور می کنید تا از پذیرفتن این حقیقت تلخ سر باز بزنید، اما ما براساس قوانین کلی تصمیم گیری می کنیم نه موارد استثنا. از موارد دیگری که در دسترس نبودن را شامل می شود، درگیری عاطفی یک از طرفین با شخصی دیگر (مثلا رابطه فعلی با شخصی خارج از رابطه شما یا عشق فراموش نشده یا قطع رابطه نکردن با همسر سابق و...) و همچنین درگیری شغلی بیش از اندازه است که هر دو باعث می شود یک طرف به اندازه کافی در این رابطه حضور نداشته باشد.


رابطه ای که به خاطر تفاهم های بی معنا شکل گرفته است

گاهی انگیزه ما برای ورود به یک رابطه، انگیزه موجهی نیست. مثلا کسی که به علم ریاضیات علاقه بسیار زیادی دارد ممکن است وقتی با فردی مواجه می شود که او هم عاشق ریاضیات است و یا حتی بدتر از آن، استاد ریاضی است این فکر به ذهنش برسد که «خودش است!». این به همان اندازه عجیب است که کسی که عاشق فرهنگ بومی آفریقای جنوبی و سبک زندگی عجیب و غریب قبایل آفریقایی است بخواهد با یکی از بومیان آفریقا ازدواج کند! اما ازدواج هیچ ربطی به ریاضیات، ماسک های قبایل آفریقای جنوبی و یا مسایلی مثل این که طرفدار چه تیمی هستید و یا اسمتان چقدر به هم می آ ید و... ندارد. ازدواج یکی از تصمیمات مهم زندگی است که با ید براساس معیارهای جدی که تمام ابعاد یک زندگی واقعی را دربر دارد درمورد آن فکر کرد.


رابطه ای که در آن شیفتگی شدید وجود دارد

اگر شما و طرف مقابلتان آن چنان شیفته هم هستید که حتی تا تاریخ عروسی تان نمی توانید صبر کنید، آینده چندان خوشی برای رابطه تان متصور نیست. شاید این جملات برایتان آشنا باشد: «بی تو نمی توانم زندگی کنم»، «حتی یک لحظه هم نمی توانم از تو جدا شوم»، «زندگی بدون تو برایم ممکن نیست»، «بی تو می میرم». به دو دلیل در این مرحله نباید ازدواج کنید: 1) در این حالت مغز شما توانایی تشخیص درست و غلط را ندارد و در واقع تصمیم گیریتان برعهده هیجانات و هورمون هاست؛ و 2) در این حالت انتظاراتی که از عشق و ازدواج احتمال بروز دلزدگی بعد از ازدواج برایتان زیاد است.


رابطه که عجولانه شکل گرفته است

عجله کار شیطان است. این را همه می دانیم اما موقع ازدواج که می شود آن را فراموش می کنیم. اگر فکر می کنید برای ازدواجتان دیر شده یا به هر دلیلی می خواهید هرچه زودتر ازدواج کنید (بعضی ها برای ازدواجشان یک ماه بیشتر وقت ندارند چون بعد از آن باید برای ادامه تحصیل به «خارج» بروند!). پس منتظر باشید که یک روز هم برای جداشدن عجله داشته باشید چون دیگر حتی یک لحظه هم نمی توانید این آدم را تحمل کنید. آمار نشان می دهد افرادی که قبل از ازدواج دوره نامزدی معقولی داشته و به شناخت کافی از هم رسیده اند زندگی زناشویی موفق تری را تجربه می کنند.


دیگر علایم خطر

علایم خطر دیگری هم در مورد روابط وجود دارد که اگرچه به اندازه موارد قبل جدی نیست، اما می تواند به عنوان هشداری برای ما باشد تا با دقت بیشتری در این موارد تصمیم گیری کنیم: 1- ازدواج در سن کم. 2- ازدواج برای راضی کردن دیگران 3- انتظارات غیرواقع بینانه ازدواج. 4- تحصیلات پایین. 5- والدین طلاق گرفته. 6- درآمد ناکافی برای ادامه زندگی. 7- تفاوت فرهنگی زیاد (خانواده ها و فرهنگ قومی و قبیله ای) 8- تفاوت سنی زیاد. 9- اختلاف شدید دیدگاه های سیاسی. 10- تفاوت شخصیتی عمیق.


یک فرمول خوب برای پیش بینی آینده رابطه تان!

ویلیام کارلین گلسر در کتاب «ازدواج بدون شکست» فرمول جالبی را برای پیش بینی میزان موفقیت یک ازدواج ارایه می دهند. با درنظر گرفتن این فرض اساسی که ازدواج هایی بیشترین دوام را دارند که زن و شوهر با هم شباهت زیادی دارند، آنها نیازهای اصلی انسان را به پنج دسته بقا، عشق، قدرت، آزادی، و تفریح تقسیم می کنند و هرکدام از این موارد را براساس مقیاس 5تایی در زن و مرد به صورت مجزا می سنجند. نیمرخ حاصل از این ارزیابی، راهنمایی خوبی برای پیش بینی آینده ازدواج آنها خواهد بود.

برای روشن شدن مطلب، پنج نیاز اصلی به این صورت شرح داده می شود:

1 - بقا : محتاطانه عمل کردن؛ اهمیت دادن به سلامتی، تغذیه و ورزش؛ اهمیت دادن به رابطه زناشویی.

2 - عشق : محبت دیدن و محبت کردن؛ کلام محبت آمیز؛ صمیمیت جسمی و رفتاری.

3 - قدرت : توانمند بودن و قدرت را در دست داشتن؛ مطرح بودن؛ ریاست کردن.

4 - آزادی : پایبند و اسیر نبودن؛ آزادی در تصمیم گیری برای زندگی؛ انتخاب های آزادانه؛ روابط آزاد.

5 - تفریح : بازی کردن؛ لذت بردن از زندگی و انجام فعالیت های لذت بخش؛ شوخی و خنده؛ پارک و سینمارفتن.

ویلیام و کارلین گلسر معتقدند نیاز افراد به هریک از این 5 مورد، متفاوت است و تنها کسانی می توانند یک زندگی مشترک موفق داشته باشند که نیازهای آنها در هریک از این 5 دسته به هم نزدیک باشد.

مثلا کسی که نیاز به بقای او از مقیاس 5تایی، 5 باشد، یعنی شخص بسیار محتاطی است که به سلامت و تغذیه اش و همچنین به رابطه عاطفی با همسرش اهمیت زیادی می دهد و چنین فردی در ازدواج با کسی که این نیاز در او مثلا در حد 2 است و بنابراین در این زمینه بی قیدتر است، دچار مشکل می شود، شما و همسرتان می توانید میزان نیازتان را در هریک از این 5 دسته مشخص کنید و به ترتیب از چپ به راست بنویسید: 12345. نیمرخ هایی که از این طریق به دست می آید به راحتی قابل مقایسه و نتیجه گیری است؛ مثلا 55354 با 23253 رابطه خوبی نخواهد داشت، اما با 54454 رابطه ای نسبتا خوب را تجربه می کند. ویلیام و کارلین گلسر معتقدند اختلاف تنها 1 تا حداکثر 2 درجه آن هم در یکی یا در نهایت دو تا از این 5 مورد می تواند رابطه خوبی را شکل دهد، اما اختلاف بیش از این می تواند مشکل آفرین شود و هرچه میزان این اختلاف بیشتر باشد، احتمال شکست ازدواج هم بیشتر خواهد شد. البته این نکته بسیار اهمیت دارد که سنجش ها باید بسیار دقیق و همچنین صادقانه انجام شود تا نتیجه قابل اعتمادی به دست آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کشف دلیل علمی ضعف‌ در تصمیم‌گیری

دانشمندان سوییسی دریافتند، دشواری در تصمیم‌گیری افراد به دلیل قطع جریان اطلاعات بین دو ناحیه از مغز است.



این دو ناحیه مغز نمایانگر ترجیحات فرد بوده یا در برنامه‌ریزی برای انجام فعالیت‌ها دخیل‌اند. محققان دانشگاه زوریخ دریافتند، فرآیند تصمیم‌گیری مبنی بر ترجیحات با مختل‌شدن جریان اطلاعات بین دو ناحیه مغز، ثبات کمتری داشت.

دانشمندان از تحریک ترانس کرانیال با جریان متناوب که نوعی تحریک غیرتهاجمی مغز است، استفاده کردند؛ این نوع تحریک موجب تولید نوسانات هماهنگ در فعالیت نواحی مغزی خاص می‌شود. سوژه‌های حاضر در این مطالعه متوجه نبودند که مغزشان تحریک می‌شود.

محققان با استفاده از این تکنیک، جریان اطلاعات بین قشر جلوی مغز واقع در زیر پیشانی و قشر جداری واقع در بالای گوش‌ها را تشدید کرده یا کاهش دادند.
شرکت‌کنندگان مجاب بودند تصمیمات ترجیح‌محور یا کاملا سنجشی را درباره غذا بگیرند. محققان دریافتند زمانی که جریان اطلاعات بین دو ناحیه مغز مختل می‌شد، شرکت‌کنندگان اعلام ترجیحاتشان را دشوارتر یافتند.
هیچ مدرکی درباره اثرات جنسیت بر روی یافته‌های این آزمایش وجود نداشت.
جزئیات این پژوهش در مجله Nature Communications ارائه شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

واکاوی مهمترین عامل طلاق

می‌گوید دیگر طاقتش طاق شده بوده. دیگر نمی‌توانسته به زندگی مشترک با کسی ادامه دهد که به‌خاطر نئشگی همه‌چیزش را می‌دهد؛ از محبتش گرفته تا وجدان و پول. دلش می‌خواسته باز هم با او زندگی کند، اما عقلش می‌گفته دیگر تهِ خط و وقت جدایی است.

علیرضا جزینی -قائم‌مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر- در گزارشی که یکم شهریور درباره اعتیاد در صحن علنی شورا دادگفت 55 درصد از طلاق‌ها ناشی از اعتیاد هستند. او همچنین گفته 63 درصد از معتادین کشور متاهل‌اند.
 
پیش از این و در مهرماه 93 بود که علی‌اکبر محزون –مدیرکل آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور- گفته بود اعتیاد شاید نتواند مانعی برای ازدواج باشد اما از دلایل عمده طلاق است. او در آن زمان همچنین از آغاز انجام بررسی‌ها بر روی تاثیر اعتیاد بر طلاق سخن گفته بود. به نظر می‌رسد حالا و با گذشتنِ نزدیک به یک سال مسئولان بر تاثیر 55 درصدی اعتیاد بر روی طلاق صحه می‌گذارند. 
 
تاثیر اعتیاد بر روی طلاق بر هیچ‌کس پوشیده نیست. کارشناسان اعتیاد را از معضلات مهم امروز ایران می‌دانند که نهاد اصلی جامعه را دچار آسیب می‌کند. سعیدمعیدفر –جامعه‌شناس- اعتیاد را مهم‌ترین آسیب اجتماعی می‌داند. او با اشاره به نظرسنجی 6سال پیش مجلس از هزار نفر متخصص و کارشناس می‌گوید "در این نظرسنجی همه کارشناسان بر اعتیاد به عنوان آسیب مهم و جدی در جامعه اتفاق‌ نظر داشتند". معیدفر اعتیاد را یک چرخه می‌داند؛ چرخه‌ای از آسیب‌ها که یکی از آن‌ها نیز طلاق است.

در چه فرآیندی فرد معتاد به طلاق می‌رسد؟
اما چه فرآیندی رخ می‌دهد تا متاهلینی که گرفتار اعتیادند کارشان به طلاق می‌رسد؟ روان‌شناسان معتقدند اعتیاد بر روی رفتار، عواطف و نحوه تفکر فرد معتاد اثرگذار است. آن‌ها می‌گویند کسی که مواد مخدر مصرف می‌کند، پس از مدتی و با طولانی‌شدن مدت‌زمان مصرف رفتارهایی نظیر پرخاشگری و بی‌تفاوتی از خود بروز می‌دهد که در وهله اول خانواده خود را دچار تنش و ناراحتی می‌کند. جامعه‌شناسان نیز تاثیر اعتیاد بر افول زندگی مشترک خصوصا در بعد اقتصادی –و عموما در طبقات متوسط اجتماعی- را مدنظر قرار می‌دهند و معتقدند حرکت زندگی خانوادگی به‌دلیل هزینه اعتیاد به سمت فقر به‌شدت این نهاد را تهدید می‌کند. 
 
فرید براتی‌سده –روان‌شناس و رییس سابق پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی، فرآیندی را که یک فرد معتاد در پی آن به طلاق و تبعات پس از آن کشیده می‌شود را بررسی کرذ. 
 
براتی در گفتگو با براتی گفت: اعتیاد از دلایل عمده و اصلی طلاق است. در بررسی‌های اخیری که در کشورمان انجام شده، درصد زیادی از طلاق‌ها به‌دلیل اعتیاد رخ داده‌اند و اینکه قائم‌مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر آماری 55 درصدی را از تاثیر اعتیاد بر طلاق ارائه می‌دهد، به واقعیت نزدیک است. البته طلاق در وجه‌های کلان‌تر متاثر از عوامل زیاد دیگری همچون دگردیسی در خانواده امروز ایرانی نیز هست، اما نقش اعتیاد در این میان پررنگ‌تر از سابق است. 
 
این روان‌شناس درباره فرآیند طلاق و تاثیر اعتیاد بر این فرآیند توضیح داد: همانگونه که ازدواج یک فرآیند است، طلاق نیز فرآیندی است که نیازمند طی‌شدن مراحلی است تا یک خانواده را به مرحله فروپاشی برساند.
 
وی ادامه داد: تجربه و بررسی‌ها نشان داده، هنگامی که اعتیاد در زندگی مشترک و در یکی از زوجین وجود داشته باشد، آن خانواده تلاش می‌کند تا به هر نوعی موقعیت فرد معتاد بدتر نشود. اما اعتیاد به‌سبب ماهیت و ذات آن همواره با نوعی از تعمیق و ژرف‌کردن مسائل روبروست. در اعتیاد مفهومی به نام "تحمل" وجود دارد؛ تحمل یعنی فرد برای رسیدن به نشئگی اولیه و جلوگیری از درد ناشی از مصرفِ کم، میزان مصرف خود را به مرور افزایش می‌دهد. در چنین شرایطی خانواده تلاش خود را می‌کند تا با این مسئله کنار بیاید اما از آن‌جایی‌که "تحمل" منابع مادی خانواده را نیز هزینه می‌کند، ناخواسته مشکلات را بیشتر می کند که در انتهای همه مشکلات طلاق ایستاده است. در این فرآیند، خانواده و یا همسر فرد معتاد از مجادلات، مشاجرات، مشکلات اقتصادی و... به‌ستوه می‌آید و تصمیم به‌جدایی می‌گیرد. 
 
فرید براتی‌سده ضمن اشاره به فرآیند "بوم‌رنگ" در اعتیاد در ادامه اظهار کرد: فرد معتاد پس از طلاق به مرحله بوم‌رنگ می‌رسد؛ یعنی مرحله‌ای که از زندگی مشترک خود پس از طلاق جدا شده و به خانواده اولیه و اصلی‌اش بازمی‌گردد. اما او در این مرحله نیز باقی نخواهند ماند، چراکه پس از بازگشت به خانواده پدری بار دیگر با مشکلات جدید مواجه شده و در نهایت از خانواده پدری نیز طرد شده و وارد مرحله بی‌خانمانی و کارتُن‌خوابی می‌گردد. 
 
رییس سابق پیشگیری و درمان سازمان بهزیستی درباره پدیده "قادرسازی" و "توانمندسازی" توضیح داده و گفت: بسیاری از خانواده‌ها و در اکثر قریب‌به‌اتفاق موارد مادران و همسران فرد معتاد برای اینکه فرزند و یا همسرشان برای مصرف دخانیات به بیرون از خانه کشیده نشود، امکانات را برای وی در خانه فراهم می‌کنند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که خانواده‌ها به‌هیچ‌وجه نباید این‌کار را دربرابر یک فرد معتاد انجام دهند. 
 
فرید براتی‌سده در انتها تصریح کرد: در ایران و در پی بررسی‌های انجام‌شده، درصورتی‌که حمایت خانواده و همسر از فرد معتاد وجود نداشته باشد او به کارتن‌خوابی و خیابان‌خوابی می‌رسد و از آن‌جایی که در کشور ما حمایت اجتماعی درستی نیز از معتادین کارتُن‌خواب وجود ندارد، عاقبت خوبی در انتظار فرد معتاد نخواهد بود. به همین‌دلیل تنها سیستم حمایت‌کننده از فرد معتاد خانواده وی است که در صورتی‌که توانمندسازی و قادرسازی را برای وی انجام ندهند در نهایت وی به طلاق و سپس آسیب‌های پس از آن خواهد رسید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این علائم نشان می دهند که شما افسردگی دارید!

افسردگی بیشتر با کاهش میل جنسی همراه است نه افزایش علاقه به رابطه جنسی اما برخی افراد برای غلبه بر افسردگی یا استرس خود به رابطه جنسی روی می آورند.


نشانه های عجیب افسردگی
-
-
-

زیاده روی در خرید

شاید احساس کرده باشید علاقه تان به خرید از کنترل خارج شده است. برخی افرادی که دچار افسردگی میشوند اجبار وسواسی برای خرید از مغازه یا اینترنت دارند. به نظر میرسد این کار استراتژی است که فرد برای تقویت عزت نفس یا پرت کردن حواس خود به کار میگیرد اما خرید درمانی (retail therapy) سر خوشی کوتاه مدت است چون افسردگی پشت این رفتار را برطرف نمیکند.


مصرف الکل

در کشورهایی که مصرف الکل آزاد است، یک سوم افرادی که افسردگی شدید دارند دچار سوء استعمال الکل میشوند. اگر احساس میکنید برای غلبه بر اضطراب و افسردگی خود نیاز به مصرف الکل دارید احتمالا شما نیز از آن دسته افراد هستید. الکل خود ماده ای افسرده کننده است بنابراین مصرف آن دوره های افسردگی را شدیدتر و دفعات آن را بیشتر میکند.


فراموشکاری

افسردگی میتواند علت شماره یک فراموشکاری یا سردرگمی باشد. مطالعات نشان میدهند که افسردگی یا استرس طولانی مدت میزان کورتیزول بدن را افزایش میدهد و این به نوبه خود بخشی از مغز که به حافظه و یادگیری مرتبط است را کوچک و ضعیف میکند. کاهش حافظه مرتبط با افسردگی به نظر میرسد در افراد مسن تر شدیدتر باشد. نگران نباشید، خبر خوب این است که درمان افسردگی میتواند مشکلات حافظه مربوط به افسردگی را بهبود ببخشد.


اعتیاد به اینترنت

برخی افراد تعاملات اجتماعیِ مجازی را به روابط واقعی ترجیح میدهند و زمان بسیار زیادی را در اینترنت میگذرانند. این رفتارها میتواند از نشانه های افسردگی باشد. مطالعات نشان میدهند بین افسردگی زیاد و استفاده زیاد از اینترنت ارتباط وجود دارد. افرادی که زمان زیادی از اینترنت استفاده میکنند و دائما در آن سرگردان هستند، بیشتر از دیگران برای پورنوگرافی، بازیها و روابط آنلاین زمان صرف میکنند.


زیاده روی در خوردن

مطالعه ای که در سال 2010 در دانشگاه آلاباما انجام شد نشان داد جوانانی که دچار افسردگی هستند، بیشتر دچار اضافه وزن دور کمر میشوند که خطر بیماری قلبی را در آنها افزایش میدهد. مطالعات دیگری نیز ارتباط بین افسردگی و زیادی روی در خوردن به ویژه در افراد میانسال را نشان داده اند. درمان افسردگی میتواند به درمان این مشکلات رفتاری کمک کند.


دزدی کالا از فروشگاه

حدود یک سوم از افرادی که کالایی را از فروشگاه میدزدند (شاپ لیفتینگ)، از افسردگی رنج میبرند. دزدی از فروشگاه به برخی افراد که به واسطه افسردگی احساس میکنند ضعیف و بی ارزش هستند، احساس قدرت و اهمیت میدهد. همچنین احساس بی حسی ناشی از افسردگی را خنثی میکند. برای افرادی که به خاطر افسردگی از فروشگاه کالا دزدی میکنند، احساس ناشی از آن مهم است نه کالایی که دزدیده اند.


کمردرد

مطالعات نشان میدهد که افسردگی میتواند عامل زمینه ساز کمردرد مزمن باشد. یک پژوهش در این زمینه نشان داد که 42 درصد از افرادی که کمردرد مزمن دارند، پیش از آغاز کمردردشان، افسردگی داشته اند. با این حال افسردگی اغلب مورد اغماض واقع شده و تشخیص داده نمیشود چون اکثر افراد از ارتباط افسردگی با درد فیزیکی آگاهی ندارند. عکس این امر نیز صادق است به این صورت که دردهای مزمن خطر افسردگی را افزایش میدهند.


رفتارهای جنسی پر خطر

افسردگی بیشتر با کاهش میل جنسی همراه است نه افزایش علاقه به رابطه جنسی اما برخی افراد برای غلبه بر افسردگی یا استرس خود به رابطه جنسی روی می آورند. افزایش بی بند و باری جنسی، بی وفایی به همسر، عقده جنسی و رفتار پر خطر جنسی مانند رابطه جنسی غیر ایمن همگی میتوانند نشانه های افسردگی باشند. این رفتارها تاثیرات منفی جدی بر سلامت و کیفیت زندگی فرد میگذارند.


اغراق هیجانات

اغلب افرادی که گرفتار افسردگی هستند هیجان کمی از خود بروز میدهند اما گاهی نیز هیجان بیش از حد نشان میدهند. این افراد ممکن است ناگهان تحریک پذیر و پرخاشگر شوند. ممکن است این افراد احساس شدید غم، ناامیدی، نگرانی یا ترس بروز دهند. اگر فردی که معمولا هیجان زیادی از خود نشان نمیدهد، هیجان شدیدی بروز دهد ممکن است پای افسردگی در میان باشد.


قمار

قمار احساس هیجان ایجاد میکند بنابراین اگر فردی علاقه زیادی به قمار دارد، ممکن است از افسردگی رنج ببرد. در افرادی که به قمار علاقه زیادی دارند احتمال افسردگی و سوء استعمال الکل خیلی بیشتر از دیگران است. بسیاری از کارشناسان میگویند این افراد پیش از شروع قمار مضطرب و افسرده هستند. نتیجه قمار هر چه که باشد، از نظر روانی حاصلی برای فرد در بر نداشته و احساس افسردگی را آرام نمیکند.


سیگار

افسردگی احتمال سیگار کشیدن را دو برابر میکند. طبق گزارش مرکز کنترل و پیشگیری بیماری های امریکا افرادی که به شدت سیگاری هستند (بیش از یک پاکت سیگار در روز مصرف میکنند) و افرادی که هنوز چیزی از بیدار شدنشان نگذشته، عادت دارند سیگارشان را روشن کنند به احتمال زیاد افسرده هستند. اگر چه افراد سیگاری افسرده کمتر سیگار را ترک میکنند اما این کار عملی است. برنامه های ترک سیگار که تکنیکهای مشابه تکنیکهای درمان افسردگی دارند مانند درمان رفتاری شناختی یا داروهای ضد افسردگی، در این زمینه موثر هستند.


بی توجهی به خود

می دانید ارتباط بستن کمربند ایمنی در اتومبیل و افسردگی چیست؟ در صورتی که بر خلاف گذشته دیگر توجهی به اصول مراقبت از خود نمیکنید ممکن است دچار افسردگی و عزت نفس پایین شده باشید. نشانه های آن از مسواک نزدن و نبستن کمربند ایمنی تا بی توجهی به معاینات پزشکی یا وضعیتهای مزمنی مانند بیماری قلبی یا دیابت میتواند متفاوت باشد. در صورت درمان افسردگی این معضل نیز برطرف میگردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلفی

تیمی از محققان دانشگاه فناوری نانیانگ سنگاپور در پژوهش جدید خود نشان داد، شکل ثبت تصویر از خود (سلفی) می‌تواند شخصیت فرد را آشکار کند.



به گفته محققان، آنچه یک فرد در مورد شخصیت خود توصیف می‌کند، تا حد زیادی هماهنگ با حالتی است که از خود سلفی می‌گیرد. محققان سنگاپوری، 123 کاربر مشهور در امر ثبت سلفی را در سایت Sina Weibo که یک پلت‌فرم محبوب میکرو وبلاگ‌نویسی چینی است، بررسی کردند.

شرکت‌کنندگان یک آزمون شخصیت‌شناسی را انجام دادند و سپس گروهی جداگانه از 107 دانشجو آن‌ها را ارزیابی کردند.
به گفته محققان، سلفی شرکت‌کنندگان کاملا با خود-ارزیابی آن‌ها در مورد شخصیت‌شان مرتبط بود. دانشمندان از 13 جنبه ثبت سلفی برای تولید یک روش‌شناسی شخصیتی استفاده کردند.

به گفته آن‌ها، افرادی که از چهره اردکی در سلفی استفاده می‌کنند، از بی‌ثباتی عاطفی بالایی برخوردار بوده و احتمالا عصبی هستند.
به گفته محققان، افرادی که محل ثبت سلفی خود را پنهان می‌کنند، بسیار نگران حریم خصوصی‌شان هستند. یافته‌ها همچنین نشان داد، اگر دوربین در زاویه پائین گرفته شود، فرد سازگارتر بوده و اجتماعی‌تر محسوب می‌شود
. در صورتی که در تصاویر سلفی خود لبخند زده یا می‌خندید، برای مواجهه با تجربیات جدید کاملا آماده بوده و همچنین عاشق خندیدن هستید. بر اساس این پژوهش، افرادی که مستقیما به دوربین نگاه می‌کنند، از اعتماد بنفس بسیار بالایی برخوردارند.
این یافته‌ها در مجله Computers in Human Behaviour منتشر شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

16 واقعیت حیرت انگیز در مورد روان شناسی انسان

یکی از بزرگترین اسرار بشر، عضو مهم و معمایی بدن او است که مغز نامیده می‌شود. این عضو نه تنها به خاطر ساختار اسرار آمیزش که هنوز تا حدود زیادی برای بشر بررسی نشده و ناشناخته مانده است بلکه به خاطر روش شگفتی که بر اساس آن کار می‌کند، بسیار جالب است. تلاش برای افشای چنین رازهایی با به کار بردن رشته روان شناسی انجام شده است. هدف مطالعات و بررسی‌های روان شناسی ظریف کردن مکانیزمی است که توسط مغز برای عملکرد طبیعی و انجام دادن فعالیت‌های روزانه به کار گرفته می‌شود.
روان شناسی به توضیح و درک اینکه چرا ما کاری را انجام می‌دهیم، چرا به برخی چیزها اعتقاد داریم، چرا به این طریق عمل می‌کنیم و چرا ما این گونه هستیم، کمک می‌کند. روان شناسی ما را در مورد اینکه چه چیزی به رفتارمان انگیزه می‌دهد و یا آن را باز می‌دارد روشن می‌کند. هم چنین در مورد اینکه چگونه محیط اطرافمان را شناخته و درک می‌کنیم و دلالتی که آن بر رفتار و کارهای ما دارد (چه شفاهی و چه غیر شفاهی) توضیح می‌دهد. آن مفهوم‌هایی چون احساس، هوش، تصور، درک و شناخت، انگیزه، شخصیت و غیره را بررسی می‌کند. در واقع اگر کسی بتواند نقشه وضعیت روان شناسی و ناخود آگاه فردی را رسم کند، می‌تواند تمام الگوهای رفتاری ممکن آن فرد را پیش بینی کند. اگر چه این فرض تا حدودی افسانه‌ی شهری باقی مانده است و تا عملی شدن بخشی از این تئوری هنوز راه خیلی زیادی باقی مانده است. اما این فرض نیز ریزه کاری‌های خودش را دارد که کدهای ارزشی یا رفتاری گفته می‌شوند و تا حدودی آنچه را که یک فرد می‌تواند بررسی کند و یا یافته‌های بررسی را به کار ببرد تعیین می‌کند. بنابراین چون این اتفاق در آینده‌ی دور عملی خواهد شد باید به هر پلی که می‌رسیم عبور کنیم. اکنون، چند واقعیت روان شناسی در زیر آورده شده است که رفتار انسان را توضیح می‌دهند.  
-
شانزده چیز شگفت آور که روان شناسی درباره‌ خودمان به ما می‌گوید

اعلام کردن اهداف‌تان شانس انجام شدن آنها را کاهش می‌دهد

مطالعات ثابت کرده است که اهدافی که به طور عمومی اعلام شوند اغلب رها می‌شوند چون اعلام کردن آنها باعث کاهش انگیزه می‌شود. این اتفاق به این دلیل می‌افتد که وقتی که یک هدفی به اطلاع عموم می‌رسد، خود شناسی فرد را راضی می‌کند که دیگر به طور واقعی نیازی به انجام آن کار نیست. به عبارت دیگر فرض کنید اگر هدف شما این باشد که 10پوند وزن کم کنید و این هدف را به مردم اطراف خود بگویید شما توسط خودتان و دیگران به عنوان کسی که تلاش می‌کند وزن خود را کم کند شناخته می‌شوید و این تصور ادامه پیدا می‌کند بدون اینکه شما به طور واقعی وزن کم کنید یا نکنید؛ مگر اینکه به مردم اطراف خود بگویید که برای کم کردن وزن هیچ تلاشی نمی‌کنید. وجود چنین تصوری به فرد این اجازه را می‌دهد که انتخاب کند آن هدف را دنبال کند یا نکند. اما اعتبار این پدیده به هدف مورد سؤال نیز بستگی دارد.

موسیقی بر درک ما از دنیا تأثیر می‌گذارد

آیا تا به حال به این توجه کرده‌اید که هوای بارانی چقدر شما را در یک وضعیت تعمق و تفکر قرار می‌دهد و در شما اشتیاقی برای شکلات داغ و گوش دادن به ملودی‌های آرام ایجاد می‌کند؟ همان طور که آب و هوا بر وضعیت روحی ما تأثیر می‌گذارند، موسیقی‌ای که انتخاب می‌کنیم نیز بر روشی که ما دنیا را می‌بینیم تأثیر می‌گذارد. این احتمالاً دلیل این است که چرا وقتی ما ناامید یا از دست کسی عصبانی هستیم، گوش دادن به برخی موسیقی‌های بلند و سرعتی مثل گونه‌های راک و رپ به ما حس خوبی می‌دهند. طبق مطالعاتی که توسط دانشگاه گرونیگن انجام شده است، یافت شده است که گوش دادن به موسیقی شاد یا غمگین وضعیت درک ما را به روشی که ما تعداد زیادی از چهره‌های منتاظر را درک می‌کنیم تعیین می‌کند. به عبارت دیگر گوش دادن به موسیقی‌های غمگین باعث می‌شود که ما بیشتر چهره‌های غمگین را در جمعیت تشخیص دهیم و موسیقی‌های شاد باعث می‌شوند که ما چهره‌های شاد را ببینیم.

دوستان شاد شما را شاد می‌کنند

همانند موسیقی جمع دوستانی که ما داریم نیز به همان خوبی بر درک ما تأثیر می‌گذارند. مطالعات نشان می‌دهند که افرادی که در جمع افراد مثبت و شاد قرار می‌گیرند، افراد شادتر و مثبت‌تری هستند در حالی که افرادی که در میان افراد استرس زده، ناراحت و یا منفی قرار می‌گیرند افراد ناراحتی هستند. این دلالت بر این دارد که استرس، شادی و دیگر وضعیت‌های ذهنی مسری و واگیر دار هستند. بنابراین اگر می‌خواهید شاد باشید در میان افراد شاد بمانید.

تجربه بر دارایی غلبه دارد

تحقیقات نشان می‌دهند که اگر چه عمل خرج کردن تأثیر درمانی بر برخی افراد دارد اما شدت این خوشحالی به چیزی که خریداری می‌شود نیز بستگی دارد. در چنین مواردی خریدن تجربه، لذت بخش‌تر و خوشایندتر از خرید هر چیز دیگری است مثلاً بر مبنای خشنودی و لذت، تجربه ارزش بالاتری از هر چیز کم خرجی دارد. خریدن یک چیز مادی صرفاً نیاز موقتی به داشتن یک چیز تازه را ارضاء می‌کند اما خریدن یک تجربه به شکل یک روز تعطیل، کنسرت موسیقی، ورزش پر هیجان و غیره شادی طولانی مدتی را ایجاد می‌کند چون آن خاطره‌هایی را شکل می‌دهد و زندگی فرد را تقویت می‌کند و به فرد اجازه می‌دهد که با به یاد آوری آن خاطرات، شادی خود را تازه کند.

تأثیر برتر پنداشتن افراد نادان

این تأثیر تقریباً در تمام ملل شایع است و دیده می‌شود. این پدیده‌ای است که در آن افراد با، هوش و مهارت کمتر خود را بسیار برتر از همتایان خود می‌دانند در حالی که افراد باهوش و بامهارت خود را همانند دیگر انسان‌ها شایسته و لایق می‌دانند. بنابراین افراد با، هوش کمتر توانایی و شایستگی آنها را نادیده می‌گیرند و افراد باهوش نیز خود را کم ارزش می‌پندارند و در مورد خود به شک می‌افتند. این همان مصداق آن جمله‌ی عمومی است که " هر چه تانکر آب خالی‌تر باشد صدایش بیشتر است". این تأثیر شاید همان دلیل این باشد که چرا افراد احمق اغلب بی‌عرضگی خود را درک نمی‌کنند در حالی که برای افراد اطراف آنها واضح و مبرهن است.

فکر کردن در یک زبان خارجی باعث تصمیم گیری منطقی و عقلانی می‌شود

یک مطالعه توسط دانشگاه شیکاگو در بین آمریکاییان و شهروندان کره‌ای در مورد توانایی‌های تصمیم گیری آنها انجام شد. این مطالعه کشف کرد که وقتی فرآیند تصمیم گیری در یک زبان خارجی انجام شود به طور قابل ملاحظه‌ای تصمیمات منطقی‌تر و عقلانی‌تری گرفته می‌شوند. دلیل آن، این است که زبان یک بخش بنیادی از هر فرهنگی است بنابراین مورد نظر تمام سوء تعبیرها، طرفداری‌ها، تبعیض‌ها، تعصب‌ها و یکنواختی‌هایی است که با فرهنگ مرتبط است. بنابراین وقتی که یک زبان خارجی را انتخاب می‌کنید تمایلات مربوط به فرهنگ دیگر کاربردی ندارند در نتیجه هیچ تأثیر مداخله‌ای در تصمیم ندارند و فرآیند تصمیم گیری را بیشتر عاقلانه‌تر و منطقی‌تر می‌کنند.

ما شخصیت دیگران را برای خطاهایشان سرزنش می‌کنیم اما برای خطاهای خودمان محیط را سرزنش می‌کنیم

این شایع‌ترین پدیده است و به ندرت کسی متوجه آن می‌شود و به طور ساده به این واقعیت اشاره می‌کند که اگر کسی اشتباهی بکند، ما به خاطر تمام احتمالات آنان را آزار می‌دهیم و به خاطر کارهایشان آنان را قضاوت می‌کنیم. اما وقتی خودمان اشتباهی می‌کنیم هر عذر و بهانه‌ای را که می‌توانیم می‌آوریم تا سرزنش را به هر کس یا هر چیز دیگری غیر از خودمان برگردانیم. به عبارت دیگر اگر کسی اشتباهی انجام دهد احتمالاً به خاطر این است که آن شخص فرد بدی است اما وقتی که خودمان اشتباهی انجام می‌دهیم این به این دلیل است که ما در شرایط بدی بوده‌ایم و نه اینکه خودمان فرد بدی هستیم. مثال معمول ترافیک جاده‌ای است که وقتی کسی ناگهان از شما جلو می‌زند شما جیغ می‌زنید و نام آنها را صدا می‌زنید و حتی توانایی رانندگی آنها را زیر سؤال می‌برید. اما اگر نقش‌ها برعکس شوند و شما از دیگران جلو بزنید کار خود را توجیه می‌کنید چون شما برای رسیدن به مقصد خود عجله دارید پس کار شما ایرادی ندارد. این دورو بودن نیست؟

انتظارات تجربه‌ها را خراب می‌کنند

آیا شما هم این تجربه را داشته‌اید که در مورد آخرین تکه‌ کیک شکلاتی که در یخچال خانه‌ی خود دارید خیال پردازی می‌کنید و بعداً وقتی که واقعاً آن را می‌خورید آن را به همان خوبی که تصور می‌کردید نمی‌یابید و ناامید می‌شوید. این نمونه کلاسیک واقعیت است که با انتظاراتمان مطابقت نمی‌کند. در انتظاراتمان ما واکنش‌مان را به اتفاقات آینده نادیده می‌گیریم اما وقتی که آن اتفاق واقعاً رخ می‌دهد ما ناامید می‌شویم. بنابراین خود را برای یک شکست گریز ناپذیر آماده می‌کنیم.

انسان‌ها نمی‌توانند چند کار را با هم یکجا انجام دهند

هر شخصی هنگام مصاحبه‌ی شغلی ادعا می‌کند که سخت کوشانه توانایی انجام چند کار را دارد. اما واقعیت این است که انسان‌ها از انجام چند کار واقعاً ناتوان هستند. بله درست است. ممکن است شما با نقل فعالیت‌های مربوط به خودتان با این ادعا مخالف باشید و اعتراض کنید. اما تحقیق علمی ثابت کرده است که مغز قادر است فقط روی یک چیز تمرکز کند. ما ممکن است چند کار فیزیکی مختلف را به طور هم زمان انجام دهیم اما از لحاظ ذهنی فقط روی یک کار در یک زمان تمرکز می‌کنیم. بنابراین وقتی که یک فرد هنگام کار کردن به موسیقی گوش می‌دهد مغز در واقع فقط روی کار تمرکز می‌کند و محرک شنوایی را نادیده می‌گیرد. هر زمان که فقط به یک فعالیت جدید مشغول می‌شود آن فعالیت تنها تمرکز مغز می‌شود و فکر کردن هم زمان روی دو یا چند موضوع را در یک زمان ناممکن می‌کند بنابراین انجام چند کار مختلف را ناممکن می‌کند.

خطوط متن کوتاه‌تر ترجیح داده می‌شوند اما خطوط متن بلندتر سریع‌تر خوانده می‌شوند

این واقعیت ممکن است در ابتدا گیج کننده به نظر برسد اما اگر شما زمان خواندن خودتان را وقتی که یک پاراگراف را که در یک صفحه پخش شده می‌خوانید نسبت به زمان خواندن طرح ستونی مقایسه کنید متوجه خواهید شد که بر خلاف این تصور که فکر می‌کردید طرح ستونی سریع‌تر خوانده می‌شود در واقع پاراگراف پخش شده سریع‌تر خوانده می‌شود. این ناجوری ناشی از خطای بصری است. ما به طور نادرست طرح بندی کوتاه را با زمان خواندن کم مرتبط می‌کنیم و در واقع به زمان خواندن واقعی توجهی نمی‌کنیم.

انتخاب‌های بیشتر، مشکلات بیشتر

وقتی که با انتخاب بین انواع مختلف یک مورد ویژه روبه‌رو هستید برای مثال با انواع مختلف مربا، ممکن است فردی تصور کند که اگر تنوعی از انتخاب‌ها موجود باشند بهتر تصمیم می‌گیرد. اما وقتی همان فرد با انتخاب‌های چند گانه‌ای مواجه می‌شود افزایش انتخاب‌های ارائه شده، فرد را دودل می‌کند و او را از گرفتن تصمیم محکم و قاطع ناتوان می‌سازد. از طرفی اگر انتخاب‌های فرد به تعداد کمتری محدود شود مشاهده شده است که او بهتر تصمیم می‌گیرد و سریع‌تر انتخاب می‌کند. این به این دلیل اتفاق می‌افتد که مغز ما فقط می‌تواند مقدار خیلی کمی از اطلاعات را در حافظه‌ کوتاه مدت با هدف پردازش ذخیره کند. در زمان داده شده مغز فقط می‌تواند 5 تا 9 مورد اطلاعات را در حافظه‌ کوتاه مدت برای پردازش ذخیره کند هم چنین گفته می‌شود که 7 به علاوه / منهای 2 پدیده را ذخیره کند. بنابراین ما از پردازش اطلاعات شامل انتخاب‌های چند گانه ناتوان هستیم.

خشنودی دیرتر برابر با مؤفقیت بیشتر است

وقتی که با دریافت یک جایزه مواجه هستیم، هیچ کس قبل از به دست آوردن آن در مورد دو برابر آن فکر نمی‌کند مثلاً وقتی که به کسی شکلات مجانی پیشنهاد داده می‌شود هیچ کس آن را رد نمی‌کند. این چیزی است که به آن خشنودی آنی گفته می‌شود. تحقیقات اخیر نشان داده است که افرادی که بتوانند نیاز خود را برای خشنودی به تأخیر بیندازند (مثلاً افراد بتوانند نیاز آنی خود را برای به دست آوردن آن شکلات کنترل کنند) عملکرد بهتری در مدرسه دارند، رتبه‌های بهتری به دست می‌آورند، در شغل‌شان مؤفق‌تر هستند، با استرس بهتر مقابله می‌کنند و به افراد مؤفق‌تری تبدیل می‌شوند. برای افرادی که این خویشتن داری را ندارند اخم و ترش رویی نکنید، چون محققان امروزه در حال تلاش برای یافتن راههایی برای توانایی به تأخیر انداختن خشنودی هستند.

تأثیر نفر سوم

این تأثیر در باور ما ظهور می‌کند که در حالی که تبلیغات اثر مهمی روی همتایان ما دارند، آنها هیچ تأثیری روی ما ندارند. اما این درست نیست چون تبلیغات تأثیر یکسانی روی وضعیت‌های روحی، نیازها، اشتیاق‌ها و طرز برخورد تمام مشاهده کنندگان دارند و تنها شدت تأثیر آن مختلف است. اگر کسی می‌خواهد به طور منطقی این ادعا را امتحان کند، تبلیغات به طور کامل حذف خواهند شد چون اگر کسی باور دارد که آنها نسبت به استراتژی‌های تبلیغاتی مصون هستند بنابراین دیگر هیچ کس از تبلیغات تأثیر نخواهد پذیرفت و خریدها به طور شدیدی کاهش خواهند یافت و تبیلغات بیهوده و بی‌مصرف خواهند شد که این چیزها حقیقت ندارند.

درک چیزها همانند دیدن آنها نیست

طبق تحقیقی که توسط دانشگاه کمبریج انجام شده است ترتیب حروف در یک کلمه اهمیتی ندارد چون حروف اول و آخر برای مغز ما یکی هستند که بتواند کلمات را تشخیص دهد و درک کند. برای مثال جمله‌ " این یک جلمه‌‌ کلملاً اشبتاه است اما شما می‌توایند بدون هیچ مشلکی آن را بخوایند " را با وجود اشتباهات املایی وحشتناک می‌توان خواند و بدون هیچ مشکلی درک کرد. این به این دلیل است که مغز هر حرف را نمی‌خواند اما کل کلمات را در یک زمان می‌خواند و به شما اجازه می‌دهد حتی اگر غلط نوشته شده باشند آنها را تشخیص دهید. به طور مشابه اطلاعات متنوع دیگر نیز با وجود طبیعت بصری درهم برهمی که دارند توسط مغز دریافت شده و پردازش می‌شوند. این حقیقت باعث شگفتی شما می‌شود که پس چرا معلم دوران ابتدایی شما آن قدر به تلفظ و املای کلمات اهمیت می‌داده است؟!

پدیده تفکر جمعی

این اثر بیان می‌کند که دو سر لزوماً بهتر از یک سر نیست. در واقع گروهی از افراد عموماً به خاطر پدیده شدت احساسات تصمیمات بدی می‌گیرند. آنها نه تنها مسئول تصمیمات بد هستند بلکه گروه های بزرگتر به خاطر نیروهای مسلط خارجی به راحتی تمایلات خود را به عقیده‌ی دیگر تغییر می‌دهند. نمونه‌ بسیار بارز آن ظهور آدولف هیتلر در میان گروههای سیاسی آلمان است که شخصیت سلطه جوی او باعث شد که او به عنوان دیکتاتور پذیرفته شود و عموم مردم از اوامر او اطاعت کنند.

رقابت بیشتر، انگیزه کمتر

مطالعات نشان می‌دهد که وقتی یک فرد با رقیبان مختلفی مواجه می‌شود انگیزه او برای رقابت کردن با دیگران با افزایش تعداد رقیبان کاهش می‌یابد. وقتی که گروهی از دانش آموزان در حال دادن تست‌های استاندارد بررسی شدند، امتیازات در گروه با دانش آموزان کمتر بالاتر بود. این به خاطر این واقعیت است که با تعداد کم رقیبان، ما انگیزه‌ی بیشتری برای رقابت کردن داریم چون احتمال بیشتری برای برنده شدن وجود دارد و هر چه تعداد رقیبان افزایش می‌یابد انگیزه به طور مداوم کاهش می‌یابد.
این واقعیات حیرت انگیز، روش‌های باطنی واقعی را که ذهن به آن طریق کار می‌کند و محرک‌های مختلف را دریافت می‌کند نشان می‌دهند. این چیزهایی که روان شناسی درباره‌ خودمان به ما می‌گوید تنها برخی از اسرار روان شناسی هستند که دانشمندان قادر به حل آنها شده‌اند و هنوز راه زیادی دارند تا به طور کامل ذهن انسان را شفاف سازند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونه آرامش داشته باشیم و شاد زندگی کنیم

راز اول: مثبت فکر کنید

هر فکر، صورتی از انرژی است که در جهت نیکی یا بدی خود تولید می کنیم. با اندیشیدن به افکار بهشتی با نیروی بهشتی مرتبط می شویم، شادی را احساس می کنیم و آفتاب سرور را هر جا که رویم، می تابانیم. یاد بگیرید که احساس هایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید. به دقت افکارتان را زیر نظر بگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم می آورد، خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید. ذهن مثبت، اوضاع مثبت را به خود جلب می کند. به خاطر داشته باشید که عالم، به نیات ما پاسخ می دهد. افکار و عقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع می شود و به جهان بیرون راه می یابد و محیط سعی می کند آنچه را که می خواهیم، به ما هدیه کند. راز توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود و دیگران همیشه بهترین ها را بخواهیم. چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیت بد و منفی داشته باشیم، آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان می شود. چه زیباست که بهترین نیات و آرزوها و افکار را برای خود و دیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش و شادی برسیم.

راز دوم: قضاوت خود را به تأخیر بیندازید

در این جهان، هیچ حادثه ای برحسب تصادف نداریم و در همه وقایعی که روی می دهند، لطف و رحمت الهی نهفته است. تمام حوادث برای ما پیام هایی دارند که سبب تکامل روحمان می شوند. مثلاً شما می توانید پیام آن حادثه به ظاهر بد را بعد از گذشت مدت زمانی بفهمید و یا حتی ممکن است تا زمانی که زنده هستید متوجه نشوید. زیرا بسیاری از این وقایع فراسوی ادراک ما و جزء اسرار الهی هستند و تلاش برای فهم حکمت خداوند با هوش محدودمان، مانند سنجش اقیانوس با پیمانه است. همچنین در ذهن الهی از دست دادنی ای وجود ندارد و اگر شما به ظاهر چیزی را از دست می دهید، معادل آن شیء و یا حتی بالاتر از آن را به دست خواهید آورد و تمام این اشیاء به عنوان وسیله ای برای تکامل و زیبایی روح شما هستند. بیایید کاملاً بپذیریم که در هر موقعیت نامطلوب، نیکی پنهانی برای همه وجود دارد. "ساقی هر چه ریزد از لطف اوست."

راز سوم: بر آرامش درونی تمرکز کنید

در دل توفان هم، آرامش نهفته است. مهم نیست که در هر زمانی از روز چه اتفاق بیفتد. هرچه مسائل به نظر مشکل و پردردسر بیایند و هرچه قدر هم که بخواهیم کارهای زیادی را در آن واحد انجام دهیم، باید فقط به خلوتگاه درون خویشتن برگردیم و آرامش درونی پیدا کنیم. برای دسترسی به خلوتگاه درونی، چشم هایتان را ببندید و روشنایی آرام و ملایمی را درون خود تصور کنید. این فضا جایی است که ضربان قلب شما به فرمان شما آرام می تپد- به آن جا بروید. از دور دست، استاد معنوی تان از راه می رسد؛ در گوشتان زمزمه می کند: "هرجا می توانید خوبی کنید، در هرچه می توانید، به هرشکل که می توانید، هر وقت که می توانید، به همه اشخاصی که می توانید و تا زمانی که می توانید." نور سفیدی فضای دلتان را آرام می کند، سپس بر این آرامش حاصل شده تمرکز کنید.

راز چهارم: از آنچه هستید راضی باشید

بدن وسیله زندگی است نه جوهر آن. آن قدر که ما انسان ها با ظاهر جسمی خود مشخص می شویم، یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود. تجربیات ما باید مثل شاخه های درخت به ما شکل بدهد، ولی این کار را نمی کند. فقط جوهره وجودمان است که با شرایطی محیطی از بین نمی رود، شکسته نمی شود و یا در معرض دید و بررسی دیگران قرار نمی گیرد. وجود داشتن، پرمعنا و پرمفهوم است: من وجود دارم، من هستم، من اینجا هستم، من در حال شدن هستم، تنها من هستم که زندگی ام را می سازم و... هر کدام از ما انسان ها در این دنیا مأموریت خاصی داریم. با کمک کردن به دیگران و مهرورزی به آنان، باعث تکامل روحمان می شویم. رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است و زندگی ما به منزله یک سفر است و هدف نیست. منظور از بیداری، فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است. مانند: بیداری روحی، بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... بیداری به زمان، مکان و خلاصه در یک کلام "بیداری الهی"!

راز پنجم: به دستورات اخلاقی احترام بگذارید

از کنجکاوی کردن در زندگی دیگران دوری کنید. از خواندن نامه های شخصی و دفتر خاطرات محرمانه دیگران و گوش دادن به مکالمات خصوصی آن ها اجتناب کنید. بدون درزدن و اجازه گرفتن وارد هر مکانی نشوید. سعی در اثبات درستی نظرات و عقاید خود به دیگران نداشته باشید. تلاش نکنید که به زور، افکار و عقاید دیگران را تغییر دهید. زیرا در صورت رعایت نکردن این دستورات، آرامش خود را بر هم می زنید. به پدر و مادر خود نیکی کنید. با آنان با صدای بلند صحبت نکنید. "بتی. جی. ایدی" می گوید: "زمانی که شما به درگاه خداوند دعا می کنید، این دعاها به صورت شعاع های نورانی به طرف آسمان بالا می روند و فرشته ها برای اجابت آن به زمین می آیند. ولی در میان این شعاع های نورانی یکی از همه فوق العاده قطورتر و نورانی تر است و فرشتگان به محض مشاهده آن سریع به آن مورد رسیدگی می کنند. این پرتو قدرتمند و خیره کننده مربوط به دعای مادر در حق شما است. دعای مادر خالصانه ترین دعاهاست." چه زیباست به والدین خود از صمیم قلب احترام بگذارید و نیازهای آنان را تأمین کنید، زیرا که مهر و نیکی به آنان، سبب آرامش و نشاط در شما می شود.

راز ششم: دید جدیدی پیدا کنید

پرهای دم طاووس رنگارنگ هستند و هنگامی که از زاویه ای خاص به آنها نگاه می کنید، درخشش و زیبایی بی نظیری دارند. خیلی از مسایل در زندگی، هنگامی ارزش خود را نشان می دهند که از زاویه درست دیده شوند؛ ولی نگرش های متشابه و کلیشه ای، دیدن این زیبایی ها را مشکل می سازد. اگر به هر مسأله ای از زاویه ای درست نگاه کنید، در آن چیزهای باشکوه و زیبایی خواهید دید. سعی کنید همه چیز و همه کس را با چشم های تازه ای ببینید که از طریق عادت، تیره و تار نشده اند. با این روش، شما می توانید ثروت های نامحدودی را کشف کنید. به خاطر داشته باشید که اگر از زاویه ای درست به تمام چیزها و اشخاص نگاه کنید، هر شخص یا هر شیء از طرف خالقتان برای شما ارمغان و پیام زیبایی به همراه خواهد داشت. فلورانس می گوید: "تمام انسان ها همچون حلقه های طلایی هستند در زنجیره خیر و صلاح من."

راز هفتم: صفت های مثبت خود را افزایش دهید

از غیبت، تهمت، قضاوت نسنجیده در مورد افراد یا حوادث، حسادت، کینه، دروغ، جر و بحث کردن با دیگران و خلاصه رنجاندن دیگران به شدت پرهیز کنید. زیرا با انجام دادن این گونه اعمال تراکمی از نیروهای منفی را به دور خودتان جمع می کنید، کسی که از این همه نیروهای منفی عذاب می کشد، خودتان هستید. زمانی که به دیگران خوبی و کمک می کنید، تجمعی از نیروهای مثبت به دور خودتان فراهم می آورید و این نیروهای مثبت باعث آرامش و شادی شما می شوند، هنگامی که وضو می گیرید، الکتریسیته های ساکن را به سطح بدن خود می آورید؛ آب نیز رسانا است و شما امواج آلفا (امواج آرامش بخش) تولید می کنید. با کشیدن مسح سر، این امواج را به کورتکس مغز انتقال می دهید و باعث می شوید که ناحیه شلوغ ذهن آرام گیرد. با مسح پا، انتقال امواج آلفا را در اندام های پایینی سرعت می بخشید. بیشترین منطقه ای که در روی کره زمین امواج آلفا دارد، کعبه است. زمانی که شما نماز می خوانید و در جهت خانه خدا قرار می گیرید و ۷ قسمت بدن شما با زمین تماس پیدا می کند، امواجی را دریافت می کنید که باعث آرامش شما می شوند. برای افزایش نیروهای مثبت خود می توانید در یک وان حمام، پر از آب و نمک، به مدت ۲۰ دقیقه قرار بگیرید. در بطری های رنگی آب خوراکی بریزید و به مدت ۲ ساعت در معرض نور شدید آفتاب قرار دهید؛ سپس آن ها را در یخچال بگذارید و در موقع لزوم بنوشید. بدون کفش و جوراب روی چمن راه بروید؛ زیرا طبیعت منبع انرژی نیروهای مثبت است.

راز هشتم: حس ها را از همدیگر، جدا کنید

اغلب، ما به این مسأله توجه چندانی نداشته ایم که حواس پنجگانه خود را از یکدیگر تفکیک و آن ها را به صورت مجزا از یکدیگر حس کنیم. ذهنتان را برای بالا بردن آگاهی حسی پرورش دهید. امروز بر بینایی تمرکز کنید، فردا برمزه، روز بعد بر بویایی و ... مثلاً: زمانی که در حال دوش گرفتن در حمام هستید، قطرات آب را روی بدن خود احساس کنید و از این که باعث تمیزی و آرامش شما می شود، لذت ببرید. موقعی که در حال غذا خوردن هستید فقط بر طعم و مزه غذا تمرکز کنید. وقتی در حال ریختن چای در استکان هستید، به صدای ریزش آن گوش دهید. به این ترتیب، شروع به جدا کردن تجربیات حسی تان از یکدیگر کنید و از بابت هر کدام لذت ببرید.

راز نهم: وسایل اضافی را از محیط زندگی تان خارج سازید

اشیاء درون خانه تان را لمس کنید و از خودتان بپرسید آیا به این وسایل احتیاج دارم؟ کتاب ها را از درون قفسه بیرون بیاورید و ببینید آیا دوباره قصد خواندن این کتاب ها را دارید. هر شیء یادگاری را بررسی کنید و از خودتان بپرسید آیا هنوز لحظه ای را که این شیء به یادم می آورد، برایم مهم و با ارزش هستند؟ لباسهایتان را باز کنید و توجه کنید که آیا به تمام این لباس ها احتیاج دارید و از آخرین باری که آنها را پوشیده اید چه قدر زمان می گذرد و آیا دوباره تصمیم به پوشیدن آنها دارید؟ بعد از این بررسی کاملی که به عمل می آورید تمام وسایل و لباس های اضافی تان را یا به دیگران ببخشید و یا آنها را حراج کنید. زیرا که هر شیء انرژی خودش را دارد و اگر به کار نرود در خانه به آب راکد تبدیل می شود. همچنین جای مناسبی برای جوندگان و پشه ها می گردند. پس باید مراقب باشید و بگذارید انرژی آزادانه جریان یابد و آب جاری گردد. اگر کهنه ها را نگه دارید، تازه ها جایی برای تجلی خویش نمی یابد. پس برای چرخش انرژی و پیشرفت در زندگی تان وسایلی را که مورد احتیاج تان نیست از محیط خارج سازید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا مرد های بد پرطرفدارترند ؟

می گویند زن ها خود آزارند . میگویند باید زندگی را برای زن سخت کرد تا بخاطر یه لبخندت بال دربیاورند و قدر کوچکترین قدم هایی که به سمتش بر می داری را بداند . شما چه فکر می کنید ؟ شما با ادعای کلیشه ای موافقید و تصور می کنید زجر کشیدن اصلی ترین عنصری است که یک زن را در رابطه ای عاشقانه ماندگار می کند ؟ محققان با این ادعا موافق نیستند . از نظر آنها ماندن در رابطه آزاردهنده دلایل زیادی دارد اما اگر پای یک زن بیمار در میان نباشد ، میل به زجر کشیدن در میان این دلایل جایی ندارد .


می دانید راه را اشتباه می روید اما نمی توانید قلب تان را مهار کنید ؟ دیگران شما را به ضعیف بودن متهم می کنند و از انجا که می دانید حرف حساب می زنند ، جوابی برای شان نداری ؟ ریچارد آ فریدمن ، استاد روانشناسی میگوید بیهوده تقلا نکنید ! چرا که مغزه شما امکان بیرون آمدن از از یک عشق آزاردهنده را برایتان فراهم نمی کند . او ادعای برخی از پژوهشگران که می گویند ما عاشق زجر کشیدن هستیم را رد می کند و می گوید میل ناهوشیاری به زجر کشیدن نیست که قلب ما را به آدم های بد پیوند می زند بلکه دمدمی مزاج بودن و وجود تناقض در عملکرد مدار پاداش در مغز ماست که پای این آدم ها را به زندگی مان باز می کند .


هر کدام از ما در مغزمان یک شبکه عصبی ابتدایی داریم که به پاداش هایی حساس است . این شبکه وقتی به چیزهایی مثل پول ، محبت و حتی غذای دلخواهش می رسد فعالیتش را بیشتر می کند و احساس لذت در بند بند وجود ما ایجاد می کند . شاید برایتان تعجب آور باشد اما این شبکه وقتی با هیجان غیر قابل پیش بینی رو برو می شود فعالیتش چند برابر می شود و لذتی غیر قابل وصف را برای مان ایجاد می کند .


به همین دلیل است که تجربه یه عشق توفانی یا حتی عذاب آور از یک عشق جاودان و آرامش بخش لذت بخش تر است . از نظر محققان وقتی شما از چنین ارتباطی لذت می برند ، نصیحت و دلیل آئردن های دیگران نمی تواند به ترک عشق وادارتان کند چرا که مغز شما لجوج از آن است که لذت های غیرمنتظره را فدای سکون یک رابطه آرام کند .


پژوهشکران حوزه روانشناسی معتقدند بسیاری از ما ، عاشق افرادی می شویم که بیشترین شباهت را به آدم های کودکی مان دارند . شباهت به پدر و مادر ، مهمترین اصلی است که شرایط بانی عشق می شود و این اصل وقتی با تجربه یک رابطه آزارندهنده با این دو فرد همراه می شود ، قوت بیشتری پیدا می کند .


از نظر روانشناسان ، عشق به معنای جست وجوی چیزهایی نیست که همیشه در زندگی مان کم بوده و آرزوی داشتن شان را داشته ام بلکه گاهی عشق تجربه دوباره همه چیزهایی است که روزی به ما آسیب زده اند . روانشناسان به شیوه های مختلفی این موضوع را توجیه می کنند . عده ای از آنها می گویند ما به دنبال کسانی می گردیم که دقیقا امکان همان آسیب هایی که در کودکی از سوی والدین مان دیده ایم را دوباره برای مان فراهم کنند .


حتما این جمله را شنیده اید : ((عشق نوعی خود آزاری است !)) و حتما این ادعا که زنان از مردان خود آزارترند هم به گوش تان آشناست . متاسفانه حتی اگر عشق واقعا خود آزاری نباشد ،بازم شمار زنانی که می خواهند با وارد شدن به یک رابطه عاشقانه خود را آزار دهند بیشتر از مردانی است که چنین تمایل پنهانی دارند . محققان می گویند شیخصیت سیاهی مثل خودشیفته ها و جامعه ستیزها در میان مردان بیشتر از زنان دیده می شوند و جالب اینجاست که این مرد ها در جذب زنان تواناتر از دیگر همتایانشان هستند .


از نظر محققان این موضوع ارتباط چندانی با فرهنگ ندارد و در همه جوامع مرد بیشتر به دامان خودشیفتگی می افتند و بیشتر منم منم می کنند . بر اساس این برسی ها ، آغاز مردن یک رابطه برای خودشیفته ها آسان تر است و این افراد از قرار گرفتن در رابطه های موازی هم ابایی ندارند اما با وجود این چنین شخصیت هایی ، توانایی بالاتری برای جذب زنان دارند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰