حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیق
زندگی کردن به عاشق ها نمی آید رفیق
روحمان آبسته به یه قرن تنها بودن است
طفل حسرت نوش ما دنیا نمی آید رفیق
دست هایت را خودت * هــا * کن اگر یخ کرده اند
از لب معشوقه هامان * هــا * نمی آید رفیق
هضم دلتنگی برای موج ها آسان نیست
آب دریا بی سبب بالا نمی آید رفیق
یا شبیه این جماعت باش یا تنها بمان
هیچ کس سمت دل زیبا نمی آید رفیق
سجاد صفری اعظم
زندگی کردن به عاشق ها نمی آید رفیق
روحمان آبسته به یه قرن تنها بودن است
طفل حسرت نوش ما دنیا نمی آید رفیق
دست هایت را خودت * هــا * کن اگر یخ کرده اند
از لب معشوقه هامان * هــا * نمی آید رفیق
هضم دلتنگی برای موج ها آسان نیست
آب دریا بی سبب بالا نمی آید رفیق
یا شبیه این جماعت باش یا تنها بمان
هیچ کس سمت دل زیبا نمی آید رفیق
سجاد صفری اعظم